در قرون وسطا و در دوران اوج قدرت کلیسا در اروپا ، عقاید و خرافه های دینی که کشیش ها به وجود آورده بودند ، شدت گرفته بود و راهب ها به قدرت رسیده بودند... کشیش ها بهشت را به مردم می فروختند!! مردم نادان...
در قرون وسطا و در دوران اوج قدرت کلیسا در اروپا ، عقاید و خرافه های دینی که کشیش ها به وجود آورده بودند ، شدت گرفته بود و راهب ها به قدرت رسیده بودند... کشیش ها بهشت را به مردم می فروختند!! مردم نادان هم با پرداخت کیسه های طلا ، دست نوشته ای به نام سند بهشت دریافت میکردند!! فرد دانا و هوشیاری که از این نادانی مردم رنج می برد دست به هر عملی زد ، نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد... به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت: آقای کشیش ! قیمت جهنم چقدر است ؟ کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟! مرد دانا گفت: بلی جهنم...! کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه مرد فوری مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم به من بدهید! کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد. به میدان شهر رفت و فریاد زد : ای مردم! من تمام جهنم را خریدم و این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کسی را داخل جهنم راه نمی دهم......