۱۰ دانشمند پرنفوذ قرن بیستم
۱- آلبرت انیشتین (Albert Einstein)
آلبرت انیشتین (۱۹۵۵-۱۸۷۹) ممکن است که در تفکر علمی انقلابی ایجاد کرده باشد، اما آنچه موجب عشق مردم به او شد، حس شوخطبعی و البته واقعبینی او بود. استفاده از کنایهها و بذلهگوییهای کوتاه، از انیشتین یک دانشمند مردمی ساخته بود. با وجود اینکه او یکی از باهوشترین مردان قرن بیستم بود، حس مردمآمیزی و سادگیاش با موهای شانه نکرده، لباسهای ژولیده و نپوشیدن جوراب، مشهود بود. انیشتین در طول عمر خود، برای درک جهان اطراف خود تلاش کرد و در این راه، نظریۀ نسبیت را مطرح نمود که فتح بابی برای تولید بمب اتم بود.
۲- ماری کوری (Marie Curie)
ماری کوری (۱۹۳۴-۱۸۶۷) با همسر دانشمند خود یعنی پییِر کوری رابطۀ کاری نزدیکی داشت و با همکاری هم موفق به کشف دو عنصر جدید به نامهای پلونیوم و رادیوم شدند. متاسفانه، همکاری این دو بهدلیل مرگ ناگهانی پییِر به سال ۱۹۰۶، دوام زیادی نداشت. پییِر در حالیکه از یک خیابان رد میشد، مورد اصابت لگد یک اسب درشکه قرار گرفت و در گذشت. پس از مرگ پییِر، ماری کوری به پژوهشهای رادیواکتیویته ادامه داد و کار او نهایتاً منجر به دریافت دومین جایزۀ نوبل شد. ماری کوری نخستین کسی بود که دو بار جایزه نوبل را از آن خود نمود. کار او منجر به استفاده از اشعه ایکس در پزشکی و پایه و اساسی برای شکلگیری رشته جدیدی به نام فیزیک اتمی شد.
۳- زیگموند فروید (Sigmund Freud)
زیگموند فروید (۱۹۳۹-۱۸۵۶) یک چهره جنجالی بود. مردم یا تئوری او را دوست داشتند و یا از آن متنفر بودند. حتی شاگردان خود او هم مخالفتهایی با او داشتند. فروید معتقد بود که هر شخصی یک ناخودآگاه دارد که میتواند از طریق فرایندی به نام «روانکاوی» کشف شود. در روانکاوی، یک بیمار بر روی یک نیمکت دراز کشیده و از تداعی آزاد جهت صحبت راجع به هر آنچه میخواهد، استفاده میکند. به اعتقاد فروید، این صحبتها عملکرد درونی ذهن بیمار را آشکار خواهد نمود. فروید همچنین فرض کرد که لغزشهای زبانی که اکنون لغزشهای فرویدی خوانده میشود و رویاها روشی برای درک ذهن ناخودآگاه هستند. اگرچه بسیاری از تئوریهای فروید دیگر مورد استفاده منظم قرار نمیگیرند، اما او روشی جدیدی از فکر کردن راجع به خودمان را معرفی نمود.
۴- ماکس پلانک (Max Planck)
ماکس پلانک (۱۹۴۷-۱۸۵۸) اگرچه ناخواسته، اما تحولی شگرف در علم فیزیک بهوجود آورد. کار او به قدری مهم بود که پژوهشهای او نقطۀ محوری در نظر گرفته میشود که در آن «فیزیک کلاسیک» به پایان رسیده و فیزیک مدرن شروع آغاز شد. همۀ کار او با آنچه یک کشف بیضرر بهنظر میرسید آغاز شد. انرژیای که ظاهراً در امواج ساطع میشود در واقع در بستههای کوچک به نام کوانتومها تخلیه میشود. این تئوری جدید از انرژی، که تئوری کوانتوم خوانده میشود، در بسیاری از مهمترین اکتشافات عملی قرن بیستم نقش دارد.
۵- نیلز بور (Niels Bohr)
نیلز بور (۱۹۶۲-۱۸۸۵) فیزیکدان دانمارکی، وقتی جایزه نوبل فیزیک را بهدلیل پیشرفتاش در درک ساختار اتمها تصاحب نمود، تنها ۳۷ سال داشت، بهویژه تئوریاش در این باب که الکترونها خارج از هسته در مدار انرژی در جریان هستند. بور باقیمانده عمر خود را به پژوهشهای مهم خود بهعنوان مدیر انستیتوی فیزیک نظری در دانشگاه کپنهاگن به جز در طول جنگ جهانی دوم، اختصاص داد. در طول جنگ جهانی دوم، وقتی نازیها به دانمارک حمله کردند، بور و خانوادهاش با یک قایق ماهیگیری به سوئد گریختند. وی بقیه جنگ را در انگلیس و ایالات متحده گذراند و به متفقین در تولید بمب اتم کمک شایانی کرد. جالب اینکه، پسر نیلز بور یعنی ایج بور نیز جایزۀ نوبل فیزیک را در سال ۱۹۷۵ میلادی از آن خود نمود.
۶- جوناس سالک (Jonas Salk)
جوناس سالک (۱۹۹۵-۱۹۱۴) وقتی اعلام شد که نائل به کشف واکسن فلج اطفال شده است، تبدیل به یک قهرمان شد. قبل از تهیه واکسن توسط سالک، فلج اطفال یک بیماری ویروسی ویرانگر بود که بهطور گستردهای همهگیر شده بود. هر ساله هزاران کودک و بزرگسال یا از این بیماری فوت میکردند یا فلج میشدند. فرانکلین روزولت، رئیس جمهور ایالات متحده یکی از قربانیان مشهور فلج اطفال بود. تا اوایل دهۀ ۱۹۵۰، فلج اطفال شدیداً همهگیر و تبدیل به یکی از ترسناکترین بیماریهای دوره کودکی شده بود. وقتی نتایج مثبت آزمایشهای گسترده بر روی واکسنی که به تاریخ ۱۲ آوریل ۱۹۵۵ معرفی شده بود اعلام شد، یعنی درست ۱۰ سال پس از مرگ روزولت، مردم در سراسر دنیا جشن گرفتند و جوناس سالک تبدیل به دانشمندی محبوب گشت.
۷- ایوان پاولف (Ivan Pavlov)
ایوان پاولف (۱۹۳۶-۱۸۴۹) دانشمند روسی، سگهای ترشحکننده بزاق را مورد مطالعه قرار داد. اگرچه او قبلتر برنده جایزه نوبل فیزیولوژی شده بود اما شهرتاش بیشتر به خاطر تاثیراتش بر رویکرد رفتاری در روانشناسی است. پاولف مشاهدات عجیب و غریب و مهمی طی مطالعات خود راجع به زمان، چرایی و چگونگی ترشح بزاق هنگام معرفی محرکهای کنترلشده متنوع به سگها، داشت. در جریان این پژوهش، پاولف «واکنشهای شرطی» را کشف نمود. واکنشهای شرطی بیان میکنند که چرا اگر غذای سگ معمولاً با صدای یک زنگ همراه شود یک سگ بهطور اتوماتیک هنگام شنیدن صدای یک زنگ بزاق ترشح میکند، یا چرا از شکم شما ممکن است هنگام شنیدن زنگ ناهار صداهایی شنیده شود. بهسادگی بدنمان میتواند با محیط اطرافمان شرطی شود. یافتههای پاولف تاثیراتی دستنیافتنی بر روی روانشناسی داشت.
۸- انریکو فرمی (Enrico Fermi)
انریکو فرمی (۱۹۵۴-۱۹۰۱) وقتی ۱۴ ساله بود، به فیزیک علاقمند شد و البته در همین زمان برادر او بهطور غیرمنتظرهای فوت کرد و هنگامیکه بهدنبال کتاب «یک فرار از موقعیت» بود، دو کتاب فیزیک از سال ۱۸۴۰ یافت و آنها را خواند و برخی از اشتباهات ریاضی موجود در آنها را اصلاح نمود. ظاهراً او حتی متوجه نشده بود که کتابها به زبان لاتین بوده است. فرمی به آزمایش بر روی نوترونها ادامه داد که منجر به شکافتن اتم شد. همچنین فرمی مسئول کشف چگونگی ایجاد یک زنجیرۀ اتمی است، که مستقیماً به تولید بمب اتم منجر گشت.
۹- رابرت گُدارد (Robert Goddard)
رابرت گُدارد (۱۹۴۵-۱۸۸۲)، که به زعم بسیاری پدر فن پرتاب موشک است اولین شخصی بود که بهطور موفقیتآمیزی یک راکت حاوی سوخت مایع را پرتاب نمود. این اولین راکت، که «نِل» خواند میشد در ۱۶ مارس سال ۱۹۲۶ در آبرن ماساچوست پرتاب شد و ۱۲ متر به هوا رفت. گُدارد تنها ۱۷ سال داشت که تصمیم به ساختن راکتها گرفت. او در ۱۹ اکتبر ۱۸۹۹ از یک درخت گیلاس بالا رفت و به بالا نگاه کرد و به این اندیشید که پرتاب یک دستگاه به مریخ فوقالعاده خواهد بود. از همان زمان گدارد شروع به ساختن راکت نمود. متأسفانه، گدارد در زمان خود مورد پذیرش و درک قرار نگرفت و حتی بهخاطر این باور خود که روزی میتوان راکتی به ماه فرستاد، مورد تمسخر واقع شد.
۱۰- فرانسیس کریک و جیمز واتسون (Francis Crick and James Watson)
فرانسیس کریک (۲۰۰۴-۱۹۱۶) و جیمز واتسون (۱۹۲۸) با همکاری هم موفق به کشف مارپیچ دوگانه ساختار DNA شدند. با کمال تعجب، وقتی اخبار کشفشان برای اولین بار در مجلۀ نِیچر در تاریخ ۲۵ آوریل سال ۱۹۵۳ انتشار یافت واتسون تنها ۲۵ سال داشت و کریک نیز بیش از یک دهه از وی بزرگتر و دانشجوی دکتری بود. پس از اینکه کشفشان به اطلاع عموم رسید و مشهور شدند راه خود را جدا کردند و بهندرت با هم در تماس بودند که تا حدی ناشی از تفاوتها و تعارضهای شخصیتیشان بود. اگرچه به باور خیلیها کریک شخصی حراف و عجول بود، واتسون در خطوط اولیۀ کتاب خود «مارپیچ دوگانه» نوشت: «هیچگاه ندیدم که فرانسیس کریک خُلقی آرام و معتدل داشته باشد»