عضویت
جامعه مجازی محققان ایران به شما کمک می کند تا با محققان سایر دانشگاه های کشور همواره در ارتباط باشید

خلاقیت و نوآوری

مدیریت، مالی و بازرگانی

 


 


بسمه تعالی


 


 


 


 


موضوع پروژه:   


                            خلاقیت و نوآوری


                   Creativity and innovation))


 


 


فهرست:


 


 


تعریف خلاقیت----------------------------------------------     3


 


تعریف نوآوری---------------------------------------------     4


 


نقش واهمیت خلاقیت ونواوری-----------------------------       6


 


ویزگی سازمان خلاق---------------------------------------     6


 


نقش مدیر درپرورش خلاقیت-------------------------------     7


 


تکنیک خلاقیت( شش کلاه متفکر)--------------------------      8 


 


اهمیت خلاقیت---------------------------------------------    10


 


ویزگی افراد خلاق-----------------------------------------    10


 


راههای پرورش خلاقیت-----------------------------------     13


 


لزوم خلاقیت ونوآوری------------------------------------      14


 


حل خلاقانه مشکل----------------------------------------      15


 


موانع حل خلاقانه مشکل---------------------------------       15


 


انسداد ادراکی--------------------------------------------      16


 


رفع انسداد ادراکی---------------------------------------      18


 


نتیجه گیری---------------------------------------------      19


 


منابع---------------------------------------------------      21  


 


 


 


تعریف خلاقیت:


   


از خلاقیت تعریف های زیادی شده است. در اینجا برخی از تعاریف مهم را مورد بررسی قرار می دهیم:


خلاقیت یعنی تلاش برای ایجاد یک تغییر هدفدار در توان اجتماعی یا اقتصادی سازمان ، خلاقیت به کارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است ، خلاقیت یعنی توانایی پرورش یا به وجود آوردن یک انگاره یا اندیشه جدید در بحث مدیریت نظیر به وجود آوردن یک محصول جدید است ، خلاقیت عبارت است از طی کردن راهی تازه یا پیمودن یک راه طی شده قبلی به طرزی نوین.


 


الف -تعریف خلاقیت از دیدگاه روانشناسی :


 


خلاقیت یکی از جنبه های اصلی تفکر یا اندیشیدن است . تفکر عبارت است از فرآیند بازآرایی یا تغییر اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه دراز مدت .


 


تفکر بر دو نوع است :


 


- تفکر همگرا


- تفکر واگرا


- تفکر همگرا عبارت است از فرآیند باز آرایی یا دوباره سازی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه دراز مدت


- تفکر واگرا عبارت است از فرآیند ترکیب و نوآرایی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه دراز مدت ، خلاقیت یعنی تفکر واگرا


بر اساس این تعریف خلاقیت ارتباط مستقیمی با قوه تخیل یا توانایی تصویر سازی ذهنی دارد. این توانایی عبارت است از فرآیند تشکیل تصویر هایی از پدیده های ادراک شده در ذهن و خلاقیت عبارت است از فرآیند یافتن راه های جدید برای انجام دادن بهتر کارها ، خلاقیت یعنی ارایه فکر ها و طرح های نوین برای تولیدات و خدمات جدید و استمرار آن پس از غیبت آن پدیده ها.


 


ب -تعریف خلاقیت از دیدگاه سازمانی :


 


خلاقیت یعنی ارایه فکر و طرح نوین برای بهبود و ارتقاء کمیت یا کیفیت فعالیت ها ی سازمان مثلا افزایش بهره وری ، افزایش تولیدات یا خدمات ، کاهش هزینه ها ، تولیدات یا خدمات ، کاهش هزینه ها ،تولیدات یا خدمات از روش بهتر، تولیدات یا خدمات جدید و.....


روبرت جی استرنبرگ و لینداای اوهارا در بررسی های خود شش عامل را در خلاقیت افراد موثر دانسته اند:


دانش : دانش پایه ای در زمینه ی محدود و کسب تجربه و تخصص در سالیان متمادی


توانایی عقلانی : توانایی ارایه ایده خلاق از طریق تعریف مجدد و برقراری ارتباطات جدید در مسایل


سبک فکری : افراد خلاق عموما در مقابل روش ارایه شده از طرف سازمان و مدیریت ارشد ، سبک فکری ابداعی را بر می گزینند.


انگیزش : افراد خلاق عموما برای به فعل درآوردن ایده های خود برانگیخته می شوند.


شخصیت : افراد خلاق عموما دارای ویژگی های شخصیتی مانند مصر بودن ، مقاوم بودن در مقابل فشارهای بیرونی و داخلی و نیز مقاوم بودن در مقابل وسوسه همرنگ جماعت شدن هستند.


محیط: افراد خلاق عموما در داخل محیط های حمایتی بیشتر امکان ظهور می یابند.


 


این محققان مشخص کردند که عمده ترین دلیل عدم کارایی برنامه های آموزش خلاقیت تاکید صرف این برنامه ها بر تفکر خلاق به عنوان یکی از شش منبع موثر در خلاقیت می باشد.جایی که سایر عوامل نیز تاثیر بسزایی در موفقیت و شکست برنامه های آموزشی خلاقیت ایفاء می کنند ( استنبرگ و اوهارا 1997)


جورج اف نلر در کتاب هنر و علم خلاقیت برای خلاقیت مراحل چهارگانه : آمادگی نهفتگی ، اشراق و اثبات را ذکر کرده است .


از این دید، افراد خلاق ابتدا با مساله یا یک فرصت آشنا شده و سپس از طریق جمع آوری اطلاعات با مساله یا فرصت مورد نظر درگیر می شوند. در مرحله بعد افراد خلاق روی مساله تمرکز می کنند، در این مرحله فعالیت ملموسی مشاهده نمی شود و فرد سعی در نظم دادن تفکرات ، اندیشه ها ، تجارب و زمینه های قبلی خود جهت نیل به یک ایده دارد.درگیری ذهنی عمیق فرد(خود آگاه و ناخودآگاه) فراهم کردن فرصت (جهت تفکر بر مساله ) منجر به خلق و ظهور ایده ی جدید و بدیع می شود . در نهایت فرد خلاق در صدد برمی آید صلاحیت و پتانسیل ایده خویش را به اثبات برساند.


 


نوآوری :


 


منظور از نوآوری ، خلاقیت متجلی شده و به مرحله عمل رسیده است ،به عبارت دیگر نوآوری یعنی اندیشه خلاق تحقق یافته ؛ نوآوری همانا ارایه محصول ، فرایند و خدمات جدید به بازار است ؛ نوآوری به کار گیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است.


خلاقیت و نوآوری چگونه با هم مرتبط شده اند ؟ خلاقیت به طور عام یعنی توانایی ترکیب اندیشه ها به شیوه ای منحصر به فرد یا ایجاد ارتباطی غیر معمول بین اندیشه ها . یک سازمان که مشوق نوآوری است سازمانی است که دیدگاههای ناشناخته به مسایل یا راه حل های منحصر برای حل مسایل را ارتقا می دهند .نوآوری فرایند کسب اندیشه ای خلاق و تبدیل آن محصول و خدمت و یا یک روش عملیاتی مفید است .


 


نوآوری شامل چه چیزهایی است ؟


 


بعضی افراد بر این باورند که خلاقیت ذاتی است ، برخی دیگر باور دارند که با آموزش هر کس می تواند خلاق شود.در دیدگاه دوم خلاقیت را می توان فرایندی چهار مرحله ای دید مرکب از ادراک ، پرورش ، الهام و نوآوری . ادراک یعنی نحوه دیدن چیزها . خلاق بودن یعنی چیزها را از زاویه ای منحصر به فرد دیدن. به عبارتی یک کارمند ممکن است راه حل های مساله را طوری ببیند که دیگران نمی توانند آن طور ببیند ، رفتن از ادراک به حقیقت به هر حال فورا اتفاق نمی افتد .در عوض اندیشه ها از فرایند پرورش می گذرند.بعضی اوقات کارکنان نیاز دارند که در مورد اندیشه های خود تعمق کنند.این به معنای فعالیت نکردن نیست بلکه در این مرحله کارکنان باید داده های انبوهی را که ذخیره، بازیابی، مطالعه و دوباره شکل دهی کرده اند در نهایت در قالب چیزی جدید بریزند.گذشت سالیان برای طی این مرحله امری طبیعی است.


 


در فرایند خلاقیت الهام آن لحظه ای است که تمامی تلاش های قبلی شما به طور موفقیت آمیز به ثمر می رسند.گر چه الهام به شعف می انجامداما کار خلاقیت تمام نشده است.خلاقیت نیاز به تلاشی نواور دارد.نوآوری یعنی گرفتن آن الهام و تبدیل آن به تولیدی مفید-خدمت یا روش انجام چیزی . این گفته را به ادیسون نسبت می دهند ((خلاقیت یعنی یک درصد الهام و 99 درصد عرق ریختن )) به عبارتی 99 درصد نوآوری را آزمودن ، ارزشیابی کردن و بازآمودن آن چیزها یی تشکیل می دهند که توسط الهام دریافت شده است .معمولا در این مرحله است که یک فرد دیگران را بیشتر مطلع و درگیر آن چیزی می کند که روی آن کارکرده است.درگیر کردن دیگران بسیار مهم است زیرا که اگر فرد نتواند به گونه ای موثر با دیگران ارتباط برقرار کند و آنچه را که باید انجام دهد به مرحله عمل برساند .بزرگترین اختراعات ممکن است با تاخیر روبه رو شود یا از دست برود .


 


چگونه متغیرهای ساختاری بر نوآوری اثر می گذارند؟ براساس پزوهش های گسترده ،با توجه به متغبرهای ساختاری می توانیم سه گزاره را بیان کنیم .اول این که ساختارهای مکانیکی اثری مثبت بر نوآوری دارند زیرا که تخصص کاری آنها پایین تر است ، قوانین کمتری دارندو عدم تمرکز در آنها بیشتر از ساختارهای مکانیستی است. همچنین انعطاف پذیری ؛ قدرت انطباق و بارور کردن را که پذیرش نوآوری را آسان تر می کند بیشتر می کنند.دوم این که دسترسی آسان به منابع فراوان عامل کلیدی نوآوری است.فراوانی منابع به مدیران این توانایی را می دهد که بتوانند برای نوآوری هزینه کنند و شکست ها را بپذیرند. بین واحدها با تسریع در کنش متقابل خطوط سازمانی به شکستن سدهای احتمالی در برابر نوآوری مدد می رساند.البته هیچ یک از این سه متغیر نمی تواند وجود داشته باشد مگر این که مدیران ارشد به این سه عامل متعهد باشند.


 


چگونه فرهنگ سازمانی بر نوآوری اثر می گذارد؟


 


سازمان های نوآور فرهنگی مشابه دارند.آنها تجربه کردن را تشویق می کنند.آنها هم به موفقیت ها و هم به شکست ها پاداش می دهند.آنها از اشتباهات تجربه کسب می کنند. یک فرهنگ نوآور دارای هفت ویژگی زیر است:


 


1- پذیرش ابهام


2- شکیبایی در امور غیر عملی


3- کنترل های بیرونی کم


4- بردباری در مخاطره


5- شکیبایی در برخوردها


6- تاکید بر نتایج تا بر وسایل


7- تاکید بر نظام باز


 


سازمان از نزدیک محیط را کنترل می کند و سریعا به تغییرات آن طور که اتفاق می افتند پاسخ می دهد.


 


کدام متغیرهای منابع انسانی بر نوآوری اثر می گذارند ؟


 


در مقوله منابع انسانی در می یابیم که سازمان های نوآور فعالانه آموزش و توسعه دانش اعضای خود را آنطور که روز آمد باشد تشویق می کنند.امنیت شغلی در سطح عالی برای کارکنان خود فراهم می آورند تا ترس از اخراج به خاطر اشتباه را کاهش دهند و به افراد جرات می بخشند که تغییر پذیر باشند.زمانی که اندیشه ای جدید تکامل می یابد پیشتازان تغییر فعالانه و با شور و شوق اندیشه را تعالی می بخشند و آن را حمایت می کنند بر مشکلات چیره می شوند و اطمینان می دهند که نوآوری به مرحله اجرا در خواهد آمد .


 


 


عده ای دیگر ویزگی های افراد خلاق را به صورت زیر دسته بندی می کنند:


 


1- خصوصیات ذهنی : کنجکاوی -دادن ایده های زیاد درباره یک مساله - ارایه ایده های غیر عادی - توجه جدی به جزئیات-دقت و حساسیت نسبت به محیط به خصوص به نکاتی که در نظر دیگران عادی به شمار می روند-روحیه انتقادی -علاقه وافر به آزمایش کردن و تجربه - نگرش مثبت نسبت به نوآفرینی


2- خصوصیات عاطفی:آرامش و آسودگی خیال-شوخ طبعی-علاقه به سادگی و بی تکلفی در نوع لباس و جنبه های گوناگون زندگی -دلگرمی و امید به آینده-توانایی برقراری ارتباط عمیق و صمیمانه با دیگران-اعتماد به نفس و احترام به خود -شهامت


3-خصوصیات اجتماعی : پیش قدمی در قبول و رویارویی با مسایل -مسئولیت پذیری و توانایی سازمان دادن به فعالیت های گوناگون -قدرت جلب حس اعتماد و اطمینان دیگران


فرصت های خلاقیت


فرصت های خلاقیت در چهار گروه فرصت داخلی و سه گروه فرصت خارجی تقسیم بندی شده است: وقایع غیر منتظره؛ ناسازگاری و نیازهای فرایندی ،تغییرات در صنایع و بازارها


سه فرصت خارجی در محیط علمی و اجتماعی سازمان نیز عبارت است از : تغییرات جمعیتی و تغییر نگرش و دانش جدید


 


نقش و اهمیت خلاقیت و نوآوری :


 


الف:نقش و اهمیت خلاقیت و نوآوری از جنبه فردی


 


-خلاقیت و نوآوری عامل رشد و شکوفایی استعداد ها و سوق دهنده به سوی خود شکوفایی


-خلاقیت و نوآوری عامل موفقیت فردی ، شغلی و اجتماعی .


 


ب:نقش و اهمیت خلاقیت و نوآوری از جنبه سازمانی


 


-خلاقیت و نوآوری عامل پیدایش سازمان؛


-خلاقیت و نوآوری عامل تولیدات و خدمات ؛


-خلاقیت و نوآوری عامل افزایش کمیت ، تنوع تولیدات و خدمات ؛


-خلاقیت و نوآوری عامل افزایش کیفیت تولیدات و خدمات و موفقیت در رقابت ؛


- خلاقیت و نوآوری عامل کاهش هزینه ها ، ضایعات و اتلاف منابع ؛


-خلاقیت و نوآوری عامل افزایش انگیزش کاری کارکنان سازمان ،


- خلاقیت و نوآوری عامل ارتقای سطح بهداشت روانی و رضایت شغلی کارکنان سازمان ؛


-خلاقیت و نوآری عامل ارتقای بهره وری سازمان؛


-خلاقیت و نوآوری عامل موفقیت مجموعه مدیریت و کارکنان سازمان؛


-خلاقیت و نوآوری عامل رشد و بالندگی سازمان؛


11-خلاقیت و نوآوری عامل تحریک و تشویق حس رقابت؛


-خلاقیت و نوآوری عامل کاهش بوروکراسی اداری ((کاهش پشت میزنشینی ومشوق عمل گرایی))؛


-خلاقیت و نوآوری عامل تحریک و مهیا کردن عوامل تولید .


 


ویزگی های سازمان خلاق :


 


برخی از ویزگی های سازمان خلاق عبارتند از :


- رقابت کامل و فشرده است: در یک سازمان در صورتی خلاقیت صورت می پذیرد که رقابت کامل در آن حاکم باشد.


-فرهنگ : یکی از عوامل عمده ای که به بالندگی مدیریت کمک می کند فرهنگ مردم است .بر پایه یک فرهنگ خوب ، اتلاف وقت گناه محسوب می شود.بدیهی است در چنین بستر مناسبی جهت رقابت، خلاقیت یا سازمان های پویا بهتر شکل می گیرد.


-دسترسی به مدیران : در سازمان های خلاق بر این اعتقاد هستند که دانش در سطح سازمان به وفور پراکنده شده است و مدیران به راحتی می توانند افکار و نظرات دیگران را مستقیم و بدون واسطه دریافت کنند.


-احترام به افراد : ویژگی دیگر سازمان خلاق احترام به افراد است و آنها باور دارند که می توانند همگام با نیازهای سازمان ، رشد کنند.


- ارایه خدمات مردمی : هدف نهایی در این سازمان ها توجه به نیازمندی های اجتماع و جلب رضایت آحاد مردم است .


-در سازمان خلاق افراد دارای یک تخصص ویژه نیستند و این امکان را دارند که برای قرار گرفتن در جایگاه مناسب گردش شغلی داشته باشند.


-کارگروهی


-روابط دایمی و بلند مدت کارکنان با این نوع سازمان ها و در نتیجه برخورداری آنها از امنیت شغلی از دیگر ویژگی های این سازمانهاست.


-استقبال مدیران از عامل تغییر: در این سازمان ها تمامی مدیران، مساله تغییر را به عنوان تنها عامل ثابت و گریزناپذیر می دانند و با خشنودی آن را پذیرفته و در برابر آن مقاومت نمی کنند.طبیعی است در چنین سازمانی ضرورت ندارد که مدیر بخش زیادی از وقت خود را برای جلوگیری برخورد با تغییرات اختصاص دهد زیرا همه به این باور رسیده اند که تغییر یک ارزش مثبت است


 


نقش مدیر در پرورش خلاقیت :


 


نقش مدیریت در مجموعه هایی که خلاقیت و نوآوری از ضروریات و عامل اصلی است بسیار مهم و حساس است زیرا مدیریت می تواند توانایی و استعداد خلاقیت و نوآوری را در افراد ایجاد ، ترویج و تشویق کند و یا رفتار و عملکرد او می تواند مانع این امر حیاتی شود. هنر مدیر خلاق عبارت است از استفاده از خلاقیت دیگران و پیدا کردن ذهن های خلاق . مدیر خلاق باید فضایی بیافریند که خودش بتواند خلاق باشد و افراد سازمان را هم نیز برای خلاقیت تحریک کند و این فضا ، فضایی است که ازکار روزمره به دور است و به نحوی تفویض اختیار می کند تا هر کسی خود مشکل خودش را حل کند.


برای این که افراد در سازمان به تفکر بپردازند باید محیطی ایجاد شود که در آن به نظریات و اندیشه ها امکان بروز داده شود. یکی از شیوه های بسیار مهم و پر جاذبه پرورش شخصیت انسان ها و همین طور خلاقیت و نوآوری و حتی رشد اجتماعی مشورت هستند از عقل و فکر بیشتری برخوردارند و آن که اهل آن نیستند از این امتیاز بهره ای ندارند. یک سازمان خلاق تا اندازه ای زیادی به خود کنترلی کارکنانش وابسته است. خود کنترلی خودش را درخواستن و تمایل برای ارایه ابتکار و خلاقیت به نمایش می گذارد.


مدیران می توانند هر سه مولفه خلاقیت یعنی تخصص، مهارت های تفکر خلاق و انگیزش را تحت تاثیر قرار دهند.اما واقعیت آن است که تاثیر گزاری بر دو مولفه اول بسیار دشوارتر و وقت گیرتر از انگیزش درونی را می توان حتی با تغییرات جزئی در محیط سازمان به طور قابل ملاحظه ای افزایش داد.این بدان معنا نیست که مدیران باید بهبود تخصص و مهارت های تفکر خلاق را فراموش کنند.


اما زمانی که اولویت بندی در اقدام مطرح می شود ، آنها باید بدانند که اقدامات موثر بر انگیزش درونی ، نتایج فوری تری را موجب خواهند شد.


خلاقیت گروهی


سازمان ها می توانند از انواع تکنیک های توسعه خلاقیت گروهی به شکل جدی و مستمر استفاده کنند.این تکنیک ها از این قرارند :


طوفان فکری


یکی از تکنیک های متداول در ایجاد خلاقیت و فعال ساختن اندیشه ها به صورت گروهی تکنیک تحرک مغزی است. در این تکنیک مساله ای به یک گروه کوچک ارایه شده و از آنان خواسته می شود فی البداهه و به سرعت به آن واکنش نشان داده و برای آن پاسخی بیابند.پاسخ ها بر روی تابلویی نوشته می شوند به طوری که همه اعضای جلسه می توانند آنها را ببینند. این امر باعث می شود تا ذهن اعضا به فعالیت بیشتری پرداخته و جرقه ای از یک ذهن باعث روشنی ذهن دیگری شود.اولین دلیل اثر بخشی تحرک مغزی افزایش قدرت خلاقیت در گروه است،افراد در حالت گروهی بیش از حالت انفرادی قدرت تصور خلاق بروز می دهند. رقابت نیز عامل دیگری است که در جلسات تحرک مغزی موجب افزایش اثر بخشی می گردد.همچنین عدم وجود انتقاد و ارزیابی های سریع باعث می شود تا اعضای جلسه با فراغت خاطر به اظهارنظر بپردازند ومحیطی مساعد برای خلاقیت ایجاد گردد.نکته دیگری که در موثر بودن تحرک قابل ذکر است فی البداهه بودن نظرات است .


 


 


 


تکنینک خلاقیت شش کلاه تفکر :


 


ادوارد دوبونو پدر تفکر خلاق در کتاب ((شش کلاه تفکر))یک روش خلاقانه ارایه می کند و از طریق آن می کوشد نشست افراد به دور یکدیگر را به اقدامی ثمربخش و کارا تبدیل کند.((دوبونو))سعی می کند به کسانی که به دور هم جمع می شوند ، بیاموزد که به تفکر خود نظم دهند و آنگاه در این میان ؛ به راههای خلاقانه بیاندیشند و با یک هماهنگی مدیرانه نتایج را طبقه بندی و اولویت بندی کرده و در تصمیم گیری ها از آن استفاده کنند.اگر شما می خواهید با تکنیک شش کلاه تفکر در جلسات قدم بگذارید، بهتر است این مقاله را بخوانید و آنگاه عمل کنید:


تصور کنید به یک جلسه قدم گذاشته اید و شما مسئول نظم دهی ، هدایت و نتیجه گیری از آن جلسه هستید، در اینجا کلاه آبی را بر سر شما خواهند گذاشت ، زیرا هنگامی که کسی کلاه آبی را بر سر می گذارد ، باید به موارد زیر دقت کند:


1- رنگ آبی نماد آسمان آبی رنگ است که چتر آن بر همه جا گسترده شده است و کسی که کلاه آبی بر سر خود می گذارد باید بتواند افکار جاری در محیط جلسه را در ذهن خود به جریان درآورد و نظم و تمرکز دهد.


2-کلاه آبی همچون یک نرم افزار است که تلاش می کند به تفکر کردن جمع ، جهت دهد و یا برنامه ای مشخص آن را به سرانجام برساند و گویی همچون یک کارگردان تفکر ما را هدایت می کند.


3-با کلاه آبی اولویت ها و محدودیت ها تعیین می شود. اکنون بر روی صندلی خود بنشنید و موضوع و یا مشکل مورد بحث را بر روی تخته سیاه بنویسید.در نخستین اقدام و با هدایت شما همه اعضاء باید کلاه سفید را بر سر بگذارند و در مورد موضوع بیان شده بیاندیشند.


هنگامی که کلاه سفید را بر سر می گذارید، نباید به چیزهایی که شامل الهامات ، قضاوت های متکی به تجارب گذشته ، عواطف، احساسات و عقاید است توجه کنید و تنها باید همچون یک رایانه ، فقط اطلاعات ارایه کنید.حال شما باید اطلاعات به دست آمده از حاضرین در جلسه که به واسطه تفکر با کلاه سفید ارایه شده است را جمع بندی کنید و اعضای جلسه را وارد مرحله بعد کنید تا با گذاشتن کلاه قرمز بر سر ، شروع به تفکر کنند.


هنگامی که حاضرین می خواهند با کلاه قرمز در مورد موضوع مورد نظر تفکر کنند باید به نکات زیر توجه کنند:


1- اجازه دهید احساسات و عواطف بر وجود شما حاکم شده و به زبان درآیند و هر کسی می تواند از الهامات و دریافت های ناگهانی خویش سخن گوید و دیگر نیازی به استدلال نیست .اگر به احساسات اجازه بروز ندهیم بدون شک ناخواسته و بدون دقت نظر ، در تصمیم گیری ها وارد شده و چه بسا سبب بروز مشکلاتی برای ما شوند.


2- پس از این که تمام نظرات اعضای جلسه ارایه شد، شما اقدام به جمع بندی تراوشات فکری حاضران کرده و آن گاه به مرحله بعد قدم بگذارید و اجازه دهید حاضران کلاه سیاه را بر سر بگذارند.با گذاشتن این کلاه بر سر نباید احساسات منفی بدون منطق بیان شوند ، بلکه فرد باید دیدگاه های منفی خود را در خصوص مشکل یا موضوع مورد بحث به صورت منطقی بیان کند.بدون شک اگر از این کلاه به خوبی استفاده شود ، می تواند ما را از مخاطراتی که در آینده از چشمان ما دور می ماند آگاه کند.


تفکر منفی به گفته دوبونو جذاب است ، زیرا دستاوردهای آن را می توان به فوریت مشاهده کرد.اثبات خطای دیگران برای ما رضایت درپی دارد و حمله کردن به یک دیدگاه در ما احساس برتری می بخشد و بر عکس ستودن یک نظر سبب می شود در خود احساس کنیم با فرد برتری روبه رو شده ایم .


نتایج بحث ها ی ارایه شده توسط شما جمع بندی شده و در نهایت ثبت شود و آنگاه بار دیگر اجازه دهید حاضران کلاه زرد را بر سر خود بگذارند و شروع به تفکر کنند. زرد نماد آفتاب است و آفتاب شروعی برای سازندگی ، شادابی و خوش بینی است .گویی هر جا سراغ از خورشید گرفته می شود گرمی زندگی و زایشی دیگر در میان است و تفکر مثبت باید به همراه کنجکاوی و شادمانی و سرور و تلاش برای درست شدن کارها باشد. فرد با گذاشتن کلاه زرد تلاش می کند به نکات ارزشمند و مثبت موضوع بنگرد. اصولا افکار سازنده به سوی مثبت گرایی تمایل دارند.یکی از تمریناتی که فرد با کلاه زرد می تواند انجام دهد بهره گیری از تجربیات ارزشمند گذشته است .کلاه زرد در ابتدا در صدد کشف فواید موجود در موضوع مورد بحث است و هر آنچه می کاود ، بیان می دارد. اکنون بار دیگر به جمع بندی نظرات به دست آمده بر اثر کلاه زرد بپردازید.


اکنون حاضران باید کلاه سبز را بر سر بگذارند .کلاه سبز ، کلاه خلاقیت است هنگامی که افراد کلاه سبز را بر سر می گذارند، باید به راه های نو بیاندیشند که می تواند در آن موضوع مورد نظر اثرگذار بوده و به تصمیم گیری های خلاقانه منجر شود. هنگامی که حاضران کلاه سبز را بر سر می گذارند ، فرصتی می یابند که به جست و جوی چیزهای کشف نشده هدایت شوند.


حال فرصتی به حاضران دهید تا ایده های نو ارایه کنند و آنگاه به ثبت این ایده ها پرداخته و به جمع بندی نظرات بپردازید.بدون شک برای خلاقانه اندیشیدن باید فرهنگ خلاقیت را بر فضای جلسه حاکم کنید.


اکنون شما باید تلاش کنید که با کلاه آبی که بر سر گذاشته اید به ارزیابی نتایج پرداخته و به یک جمع بندی مناسب برسید و در نهایت در جهت حل مشکل یا موضوع مورد نظر تصمیم نهایی را بگیرید. بدون شک هر یک از اعضاء می توانند کلاه آبی را به امانت گرفته و با آن به تفکر بپردازند و در اتخاذ تصمیمات به شما کمک کنند. در پایان شما در می یابید هنگامی که جلسه را این گونه مدیریت می کنید ، دیگر تنها شاهد آن نخواهید بود که یک فرد تنها با کلاه سیاه به جلسه قدم بگذارد و یا فرد دیگری تنها با کلاه قرمز تفکر کند، بلکه همه مجبورند با شش کلاه مذکور تفکر کنند و اندیشه های ذهن خود را ارایه کنند.


 


 


 


گردش تخیلی :


 


در سال 1961 روانشناسی به نام گوردون نتایج پژوهش های ده ساله خود را در مورد افراد خلاق منتشر نمود و ضمن آن اعلام داشت که ذهن آدمی به هنگام ابراز خلاقیت و ابتکار در یک حالت خاص روانی است که اگر بتوانیم آن حالت را ایجاد نماییم خلاقیت امکان وجود می یابد.


او در گروه های ایجاد خلاقیت ، اعضای گروه را از طریق به کارگیری یک جریان تمثیلی و استعاره ای به گردشی تخیلی ترغیب می نمود و در این حالت ایده ها و نظرات بدیعی را کشف می کرد. ذهن افراد در این گردش خیالی با دستاویز استعاره ها به نکاتی نو که هدف جلسه خلاقیت بود می رسید و روابط تازه ای را بین پدید ه ها پیدا می کرد.آنان پدید ه هایی را که چندان تجانسی با هم نداشتند تلفیق و ترکیب می کردند و به ایده های جدیدی دست می یافتند. در جلسات خلاقیت به کمک استعاره و تخیل کار تلفیق و ترکیب در ذهن افراد انجام می گرفت و این روش گوردون را شیوه تلفیق نامتجانس نیز نامیده اند.


تهییج ذهنی یا تکنیک گوردون روشی است بسیار مناسب جهت یافتن راه حل های جدید برای مساله و نیز برای اکتشافات علمی و فنی .این روش فرآیندی خاص و منحصر به فرد و در عین حال موثر دارد.واژه Synectics یک واژه یونانی بوده و مفهوم آن پیوند اجزای متفاوت و ظاهرا بی ارتباط به یکدیگر است . فرآیند به کارگیری این رویکرد عبارت است از:


الف: شناسایی و تجزیه و تحلیل مشکل به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره آن


ب- کشف راه حل هایی برای آن جوهره از طریق دیدگاه غیر مرتبط با موضوع


ج: تلاش برای تبدیل راه حل های به دست آمده به راه حل نهایی


در جلساتی که از این روش استفاده می شود فقط رهبر گروه از اصل موضوع اطلاع دارد و موضوعی که مطرح می شود دقیقا اصل موضوع نیست بلکه موضوعی نزدیک به آن است .


 


تفکر موازی :


 


واضع این شیوه ادوارد دو بونو روش معمول تفکر را همانند حفر گودالی توصیف می کند که با افزایش اطلاعات فرد همان گودال را عمیق تر می سازد و از دیدن جاهای دیگر برای حفر کردن باز می ماند ، در حالی که تفکر موازی نگاه فرد را به نقاط جدید معطوف می سازد و اطلاعات و تجربه های جدید صرفا به اندیشه های قبلی افزوده نمی شود، بلکه آنها را تغییر داده و الگو ساختار جدیدی را ایجاد می کند .یکی از راههای تحقق تفکر موازی ، ایجاد یک اندیشه واسطه غیر ممکن است .این اندیشه موجب طیران فکر و ذهن شده و با تعدیل آن می توان به اندیشه نو و عملی دست یافت .راه دیگر در تفکر موازی پیوند نصادفی است .فرض کنید کتاب فرهنگ لغت را می گشایید و لغاتی را می خوانید و می کوشید تا آن را با موضوع مورد نظر پیوند داده و به نتیجه ای برسید ، در این کار شما از روش پیوند تصادفی استفاده کرده اید.


 


 


 


 


 


 


ارتباط اجباری:


 


یکی دیگر از شیوه های آشکار ساختن خلاقیت ها و ظاهر ساختن توانایی آفرینندگی موجود در افراد شیوه ارتباط اجباری است .در اطن شیوه همانطور که از نام آن استفاده می شود باید بین دو گروه از پدید ه ها ، ارتباطی اجباری ایجاد کرد.


 


 


 


 


 


اهمیت خلاقیت:     


 


همه سازمانها برای رشد و بقاء خود نیازمند اندیشه های نو ونظریات بدیع و تازه می باشند افکار و نظر یات جدید خون تازه ای را به کالبد سازمان تزریق کرده و آن را از فنا و نابودی می رهاند . حیات جهان بسیار متغیر و پر تلاطم امروز ما نیازمند نوآوری و خلاقیت می باشد.


در این عرصه ، اهمیت نیروی انسانی به وضوح قابل مشاهده است زیرا اگر این نیرو که در واقع منبع اصلی مولد انرژی در سازمان است با بی توجهی روبرو شده و یا سرکوب شود سازمان هر روز ضعیف تر شده و چرخهای آن یکی پس از دیگری از حرکت بازخواهد ایستاد.


 بنابر این عامل کلیدی و آنچه که هم اکنون در جهان در کانون توجه سازمان و جوامع بشری قراردارد این منبع عظیم نیروی انسانی است و مهارت مدیران در شناسایی رفتار و شخصیت افراد و برخورد مناسب با آن که همان مهارت انسانی و ارتباطی محسوب می شود درایجاد فضای مناسب ظهور خلاقیت وپرورش نیروهای انسانی خلاق ، دارای اهمیت بسیار زیادی می باشد .


 


ویژگی های افراد خلاق :


 


1- سلاست و روانی ادراکی: یعنی فرد توانایی ایجاد تعداد زیادی ایده را به طور سریع داشته باشد.


2- انعطاف پذیری ادراکی : یعنی توانایی دور شدن از یک قاعده و پذیرش قاعده جدید را داشته باشد.


3- ابتکار عمل : یعنی توانایی ایجاد جوابهای غیر روتین و غیر معمول را داشته باشد .


4- ترجیح پچپیدگی به سادگی: یعنی به چالشهاومسایل پیچیده درامورعلاقه مند هستند .


5- استقلال رأی: به خود متکی بودن و تحلیل افکارش بدور از هر گونه غوغا سالاریهاست .


6- اعتماد به نفس : برخود مسلط بودن و خود را باور داشتن.


7- تمرگز ذهنی : تمام تلاش برای عملی کردن نظرات ذهنی خویش را بنماید .


8- مخاطره پذیر بودن : ترس از انتقاد ، شکست و اشتباه نداشته باشد و شکست را پیروزی تلقی کند .


9- دانش : تلاش برا ی کسب آگاهی و اطلاعات .


10- زندگی نامه : دوران نوجوانی و کودکی افراد خلاق به طور معمول با سختیها و کمبودها همراه است .


11- نیاز به کسب موفقیت : نو آوران همواره بدنبال کسب اهداف و موفقیت هستند.


12- رفتار از نوع A: یعنی دارای رفتار بسیار اهل رقابت ، عجول ، مقاوم و محاسبه گر در رابطه با انجام امور هستند.


 


فنون خلاقیت و نو آوری:


 


1- یاد داشت برداری: از آنجا ییکه فکرها و اندیشه های نو از زود گذرترین پدیده ها هستند به طوریکه گاهی در طی چند لحظه به ذهن خطور می کند وبه سرعت فراموش می شوند برای حفظ آنها می توان از دفتر چه یاد داشت استفاده نمود. بر اساس تحقیقات حدود 25 درصد اطلاعاتی که فرد کسب می کند و برای او ارزش متوسطی دارد ، 24 ساعت اول و حدود 85% آن در هفته اول به فراموشی سپرده می شود . بهترین زمان به تله انداختن فکر نو ، هنگام بروز آن است .


2- انتخاب زمان مناسب : ساعات خاص از شبانه روز برای هر فرد افکار را بارورتر می کند . برای برخی ساعت اولیه با مدادو برخی آخرشب و برخی در طول روز بهترین زمان برای تفکراست .


3- انتخاب مکان مناسب : فضای آرام ، سر سبز ، شاداب برای اندیشیدن مناسب است .


4- تقویت حسن کنجکاوی و توان پرسش: انگیــزه کنجکــاوی در محدود خاکستری مغز در همه انسانها وجود دارد ( فرد لوتانز 1989) که موجب بروز رفتار تفحص و کاوش شده و ایجاد پرسش را میسر می سازد . اما ترس ازانتقاد و شکست و نــگرانــی از تمسخر موجب تضعیف این انگیزه می شود .


امّا الکس اسبورن برای تقویت حسن کنجکاوی و توان پرسیدن از فن سوالهای ایده برانگیز که امکان پرسیدن را زیاد می کند استفاده کرده که عبارتند از :


الف) جانشین ساختن یا ساده کردن


ب) ترکیب کردن – حذف کردن – کاهش دادن – افزایش دادن


ج) تطبیق دادن


د) تغییر و تعدیل وضع موجود – معکوس کردن و ...


5- استفاده از روابط بین افکار و تداعی معانی:


ارسطو توصیه می کند که کاروان اندیشه خود را با فکرهای نزدیک ، مشابه ،متضاد یا هر فکر دیگری به حرکت در آورید و فکر ها ی بعدی را در امتداد آن آشکار سازید . یعنی بسیاری از افکار آدمها با هم ارتباط دارند از این رو قدرت تداعی نقش موثری د رایجاد و ظهور فکرهای نو دارد.


6- تحلیل شبکه یا ارتباط اجباری:


ایجاد ارتباط اجباری بین دوشئی که از قبل قرابت و مشابهتی ندارند و تحلیل از روابط ایجاد شده و نتیجه گیری ( در ارتباط با علوم طبیعی).


7- هم اندیشی قیاسی مستقیم یا طوفان مغزی (Brain Storming)


اعضاء در کنار هم نیستند در این روش ، اندیشه ها به صورت کنترل نشده – سازمان نیافته وبکر ، است و کمیت اندیشه ها مهم است . افراد حق ارزیابی از نظرات بیان شده اعضاء ر ا ندارد . هرچه فکر ها بکرتر و بدیع تر باشد بهتر است و افرادی که فکر مطلوبتری ارائه دهند در پایان جلسه تشویق می شوند .


8- هم اندیشی غیر مستقیم یا گردش تخیلی : Speculative Excursion


در این روش در جلسه ، مسئله واقعی و معینی مطرح نمی شود بلکه با استفاده از تمثیل و استعاره ها ، ایجاد ایده ها و نظریات جدید می کند . در این روش ، رهبر گروه نقش حیاتی دارد. و درواقع او ماهیت واقعی مسئله را می داند .


9- هم اندیشی رقابتی مستقیم یا گروه اسمی : Nominal Group(5-3-6)


در این روش بر خلاف روش طوفان مغزی افراد جدای از هم ولی در کنار هم قرار می گیرند و هر فرد به صورت غیر مشخص وبی نام ، نظرات خود را مشخص کرده و سپس نظرات در بین اعضاء مبادله میشود وتعدیــل و تکمیــل می شود .


در این روش 6 نفر بعنوان اعضاء در کنار هم قرار می گیرند و هر کدام سه نظر جدید را در باره مسئله بر روی سه کارت می نویسند و این کارت بین اعضاء مبادله می شود تا 5 بار و در هر بار فرد با دیدن نظرات و اظهارات جدید روبروشده و انگیزه اش بر انگیخته می شود .


 


نقش مدیر در پرورش توانایی خلاقیت ونوآوری افراد :


 


مدیر با عملکرد خود می تواند هم باعث ایجاد خلاقیت و یا مانع آن در افراد گردد . مدیران باید بدانند که سازمان آنها مجموعه زنده انسانی است که در تعامل با ابزار و تجهیزات و مواد می باشند آنها باید در جهت انطبا ق و رشد در محیط و بهبود توانایی یاد گیری خود و دیگر عناصر انسانی سازمان تحریک کننده و انتخاب گر باشند . در این صورت مدیران می توانند یاد گیری و نو آوری را ترویج دهند .


 


مدیران جهت پرورش افراد خلاق ، آموزش در موارد زیر را باید امکان پذیرسازند :


 


1- تحّمل مخاطره : کارکنان باید بدون ترس از پیامدها ، برنامه را اجرا نموده و از اشتباهات بعنوان فرصت های یاد گیری استفاده شود .


2- کاهش کنترل بیرونی : قوانین ، مقررات و خط مشی ها و کنترل ها باید به حداقل برسد .


3- کاهش تقسیم کار : به خاطر جلوگیری ازمحدود نگری، از تقسیم کار افراطی جلو گیری شود .


4- قبول ابهام : اگر خلاقیت شفاف و عینی نبودمهم نیست در غیر اینصورت باعث کاهش خلاقیت می شود .


5- تحّمل راههای غیر عملی : کارکنانی که جوابهای غیر عملی نابخردانه می دهند باید تحّمل شوند زیرا آنچه در اوایل غیر عملی به نظر می رسد ممکن است در آینده منجر به راه حلهای خلاق شود .


6- تحّمل تضاد : تنوع آراء باید تشویق شود .


7- تمرکز بر نتایج تا ابزارها : تمرکز بر نتایج باعث ارائه و پیشنهاد در چندین جواب صحیح به هر مسئله معینی میشود .


8- ارتباطات همه جانبه : افقی – عمودی – موّرب


9- ایجاد نظام مشارکت جو : کارکنــان در صورت حــمایت و تشــویق مدیــر پیــوسته به تفکر و خلاقیت می پردازند و اگربر عکس باشد ابتکار می خشکد و در واقع هر فردی که در سازمان یک فکر نوع اگر چه غیر عملی و اشتباه باشد ارائه کند باید تشویق شود .


 


 


تکنیک های خلاقیت:   


 


ادوارد دوبونو پدر تفکر خلاق در کتاب «شش کلاه تفکر» یک روش خلاقانه ارائه می کند و از طریق آن می کوشد نشست افراد به دور یکدیگر را به اقدامی ثمر بخش و کارا تبدیل کند.


«دوبونو» سعی می کند به کسانی که به دور هم جمع می شوند، بیاموزد که به تفکر خود نظم دهند و آن گاه در این میان، به راه های خلاقانه بیندیشند و با یک هماهنگی مدبرانه نتایج را طبقه بندی و اولویت بندی کرده و در تصمیم گیری ها از آن استفاده کنند.


تصور کنید به یک جلسه قدم گذاشته اید و شما مسئول نظم دهی، هدایت و نتیجه گیری از آن جلسه هستید. در اینجا کلاه آبی را بر سر شما خواهند گذاشت، زیرا هنگامی که کسی کلاه آبی را بر سر می گذارد باید به موارد زیر دقت کند:


۱- رنگ آبی نماد آسمان آبی رنگ است که چتر آن بر همه جا گسترده شده است و کسی که کلاه آبی بر سر خود می گذارد باید بتواند افکار جاری در محیط جلسه را در ذهن خود به جریان درآورد و نظم و تمرکز دهد.


۲- کلاه آبی همچون یک نرم افزار است که تلاش می کند به تفکر کردن جمع، جهت دهد و با برنامه ای مشخص آن را به سرانجام برساند و گویی همچون یک کارگردان تفکر ما را هدایت می کند.


۳- با کلاه آبی اولویت و محدودیت ها تعیین می شود. اکنون بر روی صندلی خود بنشینید و موضوع و یا مشکل مورد بحث را بر روی تخته سیاه بنویسید. در نخستین اقدام و با هدایت شما همه اعضا باید کلاه سفید را بر سر بگذارند و در مورد موضوع بیان شده بیندیشند.


هنگامی که کلاه سفید را بر سر می گذارید، نباید به چیزهایی که شامل الهامات، قضاوت های متکی به تجارب گذشته، عواطف، احساسات و عقاید است توجه کنید و تنها باید همچون یک رایانه، فقط اطلاعات ارائه کنید. حال شما باید اطلاعات به دست آمده از حاضران در جلسه را که به واسطه تفکر با کلاه سفید ارائه شده است جمع بندی و اعضای جلسه را وارد مرحله بعد کنید تا با گذاشتن کلاه قرمز بر سر، شروع به تفکر کنند.


هنگامی که حاضران می خواهند با کلاه قرمز در مورد موضوع مورد نظر تفکر کنند، باید به نکات زیر توجه کنید:


۱- اجازه دهید احساسات و عواطف بر وجود شما حاکم شده و به زبان درآیند و هرکسی می تواند از الهامات و دریافت های ناگهانی خویش سخن گوید و دیگر نیازی به استدلال نیست.


۲- پس از این که تمام نظرات اعضای جلسه ارائه شد، شما اقدام به جمع بندی تراوشات فکری حاضران کرده و آن گاه به مرحله بعد قدم بگذارید و اجازه دهید حاضران کلاه سیاه را بر سر بگذارند. با گذاشتن این کلاه بر سر نباید احساسات منفی بدون منطق بیان شوند، بلکه فرد باید دیدگاه های منفی خود را در خصوص مشکل یا موضوع مورد بحث به صورت منطقی بیان کند. بدون شک اگر از این کلاه بخوبی استفاده شود، می تواند ما را از مخاطراتی که در آینده از چشمان ما دور می ماند آگاه کند. نتایج بحث های ارائه شده توسط شما جمع بندی شده و در نهایت ثبت شود و آن گاه بار دیگر اجازه دهید حاضران کلاه زرد را بر سر خود بگذارند و شروع به تفکر کنند. زرد نماد آفتاب است و آفتاب شروعی برای سازندگی، شادابی و خوش بینی است. گویی هر جا سراغ از خورشید گرفته می شود گرمی زندگی و زایشی دیگر در میان است و تفکر مثبت باید به همراه کنجکاوی و شادمانی و سرور و تلاش برای درست شدن کارها باشد. فرد با گذاشتن کلاه زرد تلاش می کند به نکات ارزشمند و مثبت موضوع بنگرد.


اکنون بار دیگر به جمع بندی نظرات به دست آمده بر اثر کلاه زرد بپردازید. اکنون حاضران باید کلاه سبز را بر سر بگذارند. کلاه سبز، کلاه خلاقیت است. هنگامی که افراد کلاه سبز را بر سر می گذارند، باید به راه های نو بیندیشند که می تواند در آن موضوع مورد نظر اثر گذار بوده و به تصمیم گیری های خلاقانه منجر شود. هنگامی که حاضران کلاه سبز را بر سر می گذارند، فرصتی می یابند که جمع را به جست وجوی چیزهای کشف نشده هدایت کنند. حال فرصتی به حاضران دهید تا ایده های نو ارائه کنند و آنگاه به ثبت این ایده ها پرداخته و به جمع بندی نظرات بپردازید. اکنون شما باید تلاش کنید با کلاه آبی که بر سر گذاشته اید به ارزیابی نتایج پرداخته و به یک جمع بندی مناسب برسید و در نهایت در جهت حل مشکل یا پیگیری مورد نظر تصمیم نهایی را بگیرید. بدون شک هر یک از اعضا می توانند کلاه آبی را به امانت گرفته و با آن به تفکر بپردازند و در اتخاذ تصمیمات به شما کمک کنند. در پایان شما در می یابید هنگامی که جلسه را این گونه مدیریت می کنید، دیگر تنها شاهد آن نخواهید بود که یک فرد تنها با کلاه سیاه به جلسه قدم بگذارد و یا فرد دیگری تنها با کلاه قرمز تفکر کند، بلکه همه مجبورند با شش کلاه مذکور تفکر کرده و اندیشه های ذهن خود را ارائه کنند.


 


راههای پیشنهادی برای پرورش خلاقیت:     


 


طی دهه گذشته «خلاقیت در تعلیم و تربیت »بازار بسیار گرمی داشته است. گیلفورد در نطقی که پس از انتخابش به عنوان رئیس انجمن روان شناسی آمریکا در سال 1950 ایراد کرد، تقاضا کرد که در تحقیقات روانشناختی به «خلاقیت» توجه بیشتری مبذول شود. خوشبختانه بسیاری از روانشناسان به این درخواست پاسخ مثبت دادند و پژوهش خلاقیت در سالهای دهه 1960 و اوایل دهه 1970 واقعاً شکوفاگردید. افزون بر آن، پس از سکون مختصری به مدت یک دهه یا کمی بیشتر، روانشناسان علاقه ای مجدد به این پدیده ابراز کرده اند.


تعلیم و تربیت برای عملی کردن خلاقیت بایستی فرد را برای کاری آماده کند که هنوز وجود ندارد و ماهیتش را حتّی تصور هم نمی توان کرد. این امر تنها به این طریق انجام می پذیرد که به کودکان آموزش داده شود چگونه یاد بگیرند و به آنها نوعی انضباط فکری داده شود تا آنها را قادر سازد که اندوخته عقلی بشر را صرف مسائل تازه کنند .


قابل ذکر است، پیشنهاداتی که برای پرورش خلاقیت ارائه شده است، حاصل چند سال تلاش، مطالعه و تجربه اینجانب می باشد، با این امید که برای جامعه ای بهتر و سرافرازتر، خلاقیت را در نونهالان به فعلیت برسانیم.


تعریف خلاقیت


برای مردم معانی زیادی دارد و تعاریف گوناگونی از آن شده است. بعضی بر این عقیده اند که خلاقیت قدرت ایجاد چیزی نو و یا ابداع عقیده ای که قبلا وجود نداشته است.


«مارکسبری» می گوید : نتیجه تولید خلاقیت تعیین کننده خلاقیت نیست و آن فقط موقعی نیست که فرد خلاق چیز جدید ارائه کند که قبلاً وجود نداشته است،، بلکه اختراع مجدد نیز نوعی خلاقیت محسوب می شود. یعنی اگر شخصی اختراعی کند، حتّی اگر این اختراع قبلاً شده باشد، باز خلاقیت نام دارد.


رایج ترین برداشت و تعـریفی که محـققین از خــلاقیت داشـته اند عـبارت است از : « ایجاد طرحی جدید، با ارزش و متناسب ».


«مزلو» خلاقیت را چنین تعریف می کند : خلاقیت در ابتدا از روان ناهشیار سرچشمه می گیرد … ایده های تازه (و یا نوآوری واقعی) است که با آنچه درحال حاضر وجود دارد . کاملاً متفاوت است.


«براون» نیز خلاقیت را به این صورت تعریف می کند: «خلاقیت» عبارت است از طی کردن راهی تازه یا پیمودن یک راه قبلاً طی شده به طرزی نوین. «خلاقیت، یعنی کشف ناشناخته ها که


3 زمینه را در بر می گیرد، «هنر» ، «علم» ، «فنون و مهارتها» و تنها دانشمندان و هنرمندان نیستند که به خلق کردن چیزهای تازه می پردازند بلکه افراد عادی نیز با تغییر دادن و اصلاح کردن مهارتهایی که دارند می توانند به خلق کردن بپردازند.


 


اهمیت و ضرورت پرورش خلاقیت:


 


درنظر بگیرید که انسان برای ادامه بقا و زندگی نیازهایی دارد و این نیازها به دلیل تغییر دائمی درخواست ها، تمایلات و روش های زندگی تغییر می کند، ازطرفی ، شرایط محیطی که انسان در آن زندگی می کند به طور روزمره در تغییر است . اگر انسان بخواهد برای نیازهای متغیر خود در شرایط جدید، از همان راه حل های قدیمی استفاده کند در نهایت روزی فرا می رسد که راه حل های کهنه پاسخگوی شرایط جدید نخواهند بود ودر این صورت ، بقای انسان به مخاطره


می افتد، افراد و جوامعی که نمی توانند برای مسائل جدید خود راه حلی بیابند محکوم به فنا هستند و از بین خواهد رفت .


پیداکردن راه حل های نو در همهء عرصه ها نیاز به انسان های خوش فکری دارد که آمادگی برخورد با این مسائل داشته باشند و قبلاً آن را فرا گرفته باشند .


بدین لحاظ اگر داشتن خلاقیت برای ادامهء زندگی ضروری است و از طرفی راه و روش آن آموختنی نیز هست، بهتر است زمینه های آن فراهم گردد و مهارت های لازم ان در زمان مناسب به افراد آموزش داده شود و زمان مناسب دوران کودکی می باشد که ذهن افراد در حال شکل گرفتن است و سنگ بنای اولیه تفکر در آن گذاشته می شود .


 


 


 


 


لزوم خلاقیت و نوآوری در مدیریت :    


 


خلاقیت عبارت است از به کارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید. فراگرد ایجاد فکرهای جدید و تبدیل آن فکرها به عمل و کاربردهای سودمند را نوآوری می گویند. درغالب مدیریت سازمان، موفقیت نهایی و حتی گاهی بقای آن به میزان توانایی برنامه ریزان در ایجاد نوآوری و به کارگیری فکرهای نو بستگی دارد. مهمترین دلیل نیاز به خلاقیت و نوآوری بروز مشکل است. حل مشکل به دو شیوه حل عقلایی و حل خلاقانه مشکل میسر است. برای ظهور یک ذهنیت خلاق باید تعریف دقیقی از مشکل ارائه گردد همچنین زمینه استفاده از راه حلهای گوناگون و سوای از راه حلهای مرسوم، ایجاد شود..


مسئله حائزاهمیت در رابطه با خلاقیت موانع خلاقیت است که در چهار مورد خلاصه می شود: ترس از انتقاد و شکست، عدم اعتماد به نفس، تمایل به همرنگی و همگونگی و عدم تمرکز ذهن. اضافه می شود انسدادهای ادراکی چون ثبات، تعهد، تراکم و بی خیالی از مهمترین موانع ذهنی خلاقیت به شمار می آیند. با آگاهی از انسدادهای ادراکی خود و اجرای روشهای خاص می توان مهارتهای حل مسئله را به گونه خلاق افزایش داد. به زعم صاحبنظران حل خلاقانه مشکل شامل چهار مرحله آمادگی، تکوین، روشنگری و تایید است.


یکی از چالشها و وظایف خطیر مدیران ایجاد یک نظام حمایتی برای پرورش نوآوری است. اجمالا” اصول مدیریت برای نوآوری بدین شرح اند: جداسازی افراد از یکدیگر و جورکردن افراد باهم، نظارت و گوشزد کردن و درنهایت پاداش دادن به افرادی که چندین نقش را ایفا می کنند.


مقدمه


حل مشکل مهارتی است که برای هر فرد در هر جنبه از زندگی لازم است. به ندرت ساعتی سپری می شود بدون آنکه یک فرد با نیاز به حل نوعی مشکل روبرو نشود. شغل مدیر به طور ذاتی حل مشکل است. اگر در سازمان مشکلاتی نبود، نیازی به مدیران هم نبود. بنابراین، تصور یک حلال مشکلات فاقد صلاحیت به عنوان یک مدیر موفق سخت است. دو روش حل مشکل وجود دارد:


 


۱ – حل عقلایی مشکل؛


۲ – حل خلاقانه مشکل.


 


مدیران اثربخش قادر به حل مشکل به صورت عقلایی و خلاقانه هستند، به رغم آنکه مهارتهای متفاوتی برای هر نوع از این مشکلها موردنیاز است.


حل عقلایی عبارت از نوعی حل مشکل است که مدیران هر روز به طور مستمر در بسیاری از موارد به کار می گیرند. حل خلاقانه مشکل کمتر رخ می دهد، زیرا توانایی حل خلاقانه مشکل قهرمانان را از بزدلان، حرفه های موفق را از ناموفق، مدیران کامیاب را از مدیران سرگردان جدا می کند و می تواند اثر شگرفی بر کارایی سازمان داشته باشد.


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


حل خلاقانه مشکل:


 


درحل مشکلات به طور خلاق دو کار عمده برای تراوش یک ذهنیت خلاق باید صورت گیرد:


۱ – بهبود بخشیدن به تعریف مشکل: یعنی مشکلات سازمان که غالبا” در هاله ای از ابهام بوده و افراد شناخت دقیقی نسبت به خود ساختار مشکل و پیچیدگیهای فنی آن ندارند تشریح شده تا افراد با داشتن یک آشنایی دقیق و بینش روشن افکار نو و بکر خود را مطرح سازند.


۲ – بهبود بخشیدن در ایجاد راه حلهای دیگر: منظور از این بحث ایجاد زمینه مناسب در استفاده از راه حلهای گوناگون و سوای از راه‌حلهای مرسوم که این کار اساس خلاقیت و نوآوری است. کلیشه ای عمل کردن یکی از موانع خلاقیت است. هریک از دو فرایند مذکور به خودی خود، شامل مراحل جزیی تری هستند:


 


بهبود بخشیدن به تعریف مشکل که شامل:


 


۱ – ناآشنا را آشنا و آشنا را ناآشنا کنید؛


۲ – تعاریف را بسط دهید؛


۳ – تعریف را وارونه کنید.


 


بهبود بخشیدن در ایجاد راه حلهای دیگر که شامل:


 


۱ – قضاوت را به تاخیر بیندازید (اولین راه حل بهترین راه حل)؛


۲ – راه حلهای موجود را گسترش دهید؛


۳ – خصلتهای غیرمرتبط را ترکیب کنید.


 


موانع حل خلاقانه مشکل:


 


اکثر مردم در حل خلاقانه مشکل دچار زحمت می شوند. آنها انسدادهای ادراکی خاصی را در فعالیتهای حل مشکل از خود بروز می‌دهند که حتی از وجودشان آگاه نیستند. این انسدادها عمدتا” شخصی هستند تا میان فردی یا سازمانی که برای فائق آمدن بر آنها توسعه مهارت موردنیاز است. انسدادهای ادراکی موانع ذهنی هستند که روش تعریف مشکل را مقید و تعداد راه حلهایی را که تصـور می شود مرتبط اند، محدود می کنند. (ALLEN, ۱۹۷۴) (۱)


هریک از ما در هر لحظه، با اطلاعاتی بسیار زیادتر از آنچه بتوانیم به آنها توجه کنیم احاطه می شویم، مانند اطلاعات دریافتی از طریق احساسات بدن راجع به محیط اطراف و وضعیت فیزیولوژیک بدنمان در هر شرایط زمانی و مکانی. در طول زمان ما باید عادت از صافی گذراندن برخی اطلاعات را که در معرض آن قرار می گیریم توسعه دهیم. در غیر این صورت اطلاعات اضافی ما را دیوانه خواهدکرد. فی‌المثل درمورد اطلاعات مثال مذکور، ما در آن واحد، همه اطلاعات حسی فیزیولوژیک را موردتوجه قرار نمی دهیم. نهایتا” این عادت از صافی گذراندن اطلاعات تبدیل به انسدادهای ادراکی می شوند. اگر ما از این انسدادها آگاه نیستیم، درحقیقت آنها مانع از ثبت انواعی از اطلاعات و بنابراین، مانع از حل انواعی خاص از مشکلات می شوند.


به طور متناقض، هرچه تحصیلات رسمی و تجربه افراد در کار بیشتر باشد، توانایی خلاقانه آنها در حل مشکل کمتر است، برآورد شده است که اکثر بزرگسالان بالای ۴۰ سال، کمتر از دو درصد یک کودک زیر پنج سال توانایی حل خلاقانه مشکلات را از خود نشان می‌دهند، زیرا تحصیلات رسمی غالبا” جوابهای صحیح، قوانین تحلیلی یا محدودیتهای فکری را به وجود می آورد.


 


 


 


باتوجه به تفاصیل فوق موانع خلاقیت را به طورکلی در چند مورد می توان به صورت زیر خلاصه کرد:


 


۱ – ترس از شکست و انتقاد؛


۲ – عدم اعتماد به نفس؛


۳ – تمایل به همرنگی و همگونی؛


۴ – عدم تمرکز ذهن.


 


 


 


انسدادهای ادراکی:


 


همان طور که توضیح داده شد، انسدادهای ادراکی موانع ذهنی خلاقیت هستند. به طورخلاصه ومثمرثمر چهار نوع از انسدادهای ادراکی را در زیر موردبحث قرار می دهیم.


 


۱ – ثبات: ثبات به معنای آن است که فرد اسیر روش نگریستن واحد به یک مشکل یا استفاده از یک نگرش در تعریف، تشریح یا حل آن می شود. به آسانی می توان دید که چرا پایداری در حل مشکل متداول است، زیرا داشتن ثبات، یا سازگاری، یک خصلت بسیار باارزش برای اکثر ما به شمار می رود. ثبات اغلب با بلوغ، صداقت و هوشمندی مرتبط است. برعکس، بی ثباتی را مترادف با غیرقابل اعتماد، غیرعادی یا باد سر تلقی می کنیم.


به عقیده تنی چند از روانشناسان برجسته، درحقیقت نیاز به ثبات مهمترین عامل ایجاد انگیزش در رفتار بشر است. به عقیده آنها هرگاه افراد نگرش یا موضع خاصی را درمورد یک مشکل به کارگیرند، به احتمال زیاد، آنها همان خط مشی را بدون انحراف در آینده نیز دنبال خواهندکرد.


ازسوی دیگر، ثبات، برخی اوقات خلاقیت را از بین می برد. و نمونه از انسدادهای ادراکی مبتنی بر ثبات تفکر عمودی و فقط استفاده از یک زبان تفکر است.


تفکر عمودی (VERTICAL THINKING): این واژه توسط ادوارد دیبونو (۲) به وجود آمد که معنی آن، تعریف یک مشکل فقط به یک طریق بدون درنظر گرفتن نظریه های دیگر است. برعکس، متفکران افقی که راههای دیگری برای بررسی مشکل ایجاد می کنند و تعاریف گوناگونی ارائه می دهند.


یک زبان تفکر واحد: دومین نماد از انسداد ادراکی استفاده از یک زبان فکر کردن است بدین معنا که بیشتر از یک زبان برای تعریف و ارزیابی مشکل به کار برده نمی شود. اکثر مردم در قالب کلمات فکر می کنند، بدین صورت که آنها درباره یک مسئله و حل آن برحسب زبان لفظی فکر می کنند. لازم به ذکر است که حل عقلایی مشکل این نگرش را تقویت می کند. باید بگوییم زبانهای فکری دیگری هم موجودند مانند زبانهای نمادین (ریاضیات)، تصورات حسی، احساسات و عواطف و تصورات بررسی که هرقدر زبانهای بیشتری دراختیار حل کنندگان مشکل قرار می گیرد، راه حلهای آنان بهتر و خلاق تر خواهدبود.


 


۲ – تعهد: تعهد نیز می تواند به عنوان یک انسداد ادراکی در حل خلاقانه مشکل عمل کند. به محض اینکه افراد به یک نقطه نظر خاص تعریف یا راه حل متعهد می شوند، محتمل است که آن تعهد را پیگیری کنند. دوگونه ای از تعهد که انسدادهای ادراکی را باعث می شود، کلیشه سازی مبتنی بر تجربه گذشته و نادیده گرفتن مشترکات است.


کلیشه سازی مبتنی بر تجربه گذشته: یعنی مشکلات فعلی به عنوان گونه هایی از مشکلات گذشته دیده شوند. «مارچ و سیمون» (۳) اظهار می دارند که یک مانع عمده در حل ابداعی مشکل، آن است که افراد گرایش دارند مشکلات کنونی را در قالب مشکلاتی که در گذشته با آن روبرو بوده اند، تعریف کرده و بالطبع برهمین پایه نیز راه حل جویی می کنند. بنابراین، هم تعریف وهم راه حل پیشنهادی مشکل کنونی توسط تجربه گذشته محدود می شود. مثال عینی این وضعیت چسب «اسپنس سیلور» است.(۴)


او اختراع خود را در راستای فرمول جدید مولکولی چسب جدیدی که ساخت، برحسب شکستن کلیشه سازی مبتنی بر تجربه گذشته توصیف می کند. این طور که از نوشته هایش برمی آید او فرمول متداولی را که متون علمی توصیه می کردند و متشکل از یک سری عناصر خاص با مقادیر ثابت بود را رد کرد و فرمول جدیدی را مطرح ساخت که از قضا پس از شکست طرح وی در ابتدا، پس از ۵ سال به دنیا شناسانده شد و منفعتی سالانه به مبلغ نیم میلیون دلار برای شرکت ۳M به ارمغان آورد.


نایده گرفتن مشترکات: دومین تجلی انسداد ادراکی مبتنی بر تعهد، شکست در شناسایی شباهتها میان قطعات به ظاهر ناهمگون داده ها است.


این پدیده معمول ترین انسداد شناسایی شده در خلاقیت است. یعنی فرد نسبت به نقطه نظری خاص باتوجه به این واقعیت که عوامل متفاوت هستند، متعهد می شود و ناتوان در ایجاد ارتباطات، شناسایی موضوعها، یا درک مشترکات می شود. توانایی در یافتن یک تعریف یا راه حل برای دو مشکلی که به نظر غیرمشابه می آیند یکی از ویژگیهای افراد خلاق است.


کشف پنی سیلین توسط «سرالکساندر فلمینگ» نتیجه کشف یک مطلب مشترک میان وقایع ظاهرا” غیرمرتبط بود.


فردریک ککوله (FREDRIC KEKULE)(۵) شیمیدان معروف رابطه ای بین رویای خود (ماری که دم خود را بلعید) و ساختار شیمیایی یک مواد ترکیبی آلی مشاهده کرد. (که درنظر اول هیچ رابطه ای بین رویای ساختار شیمیایی وجود ندارد) این درون بینی خلاق او را به کشف این پدیده هدایت کرد که ترکیبات آلی مانند بنزین به جای ساختار باز دارای حلقه های بسته هستند.


 


۳ – تراکم: انسدادهای ادراکی همچنین درنتیجه تراکم و تلخیص اندیشه‌ها رخ می‌دهد. یعنی نگاه کردن خیلی محدود به یک مشکل، غربال کردن خیلی زیاد داده ها، یا ایجاد فرضیه هایی که مانع از حل مشکل می شوند، نمونه های متداول آن هستند. دو مثال متقاعدکننده از تراکم محدودکردن ساختگی مشکلات و عدم تشخیص جزء از کل است.


محدودیتهای ساختگی: برخی اوقات افراد محدودیتهایی در اطراف مشکل به وجود می آورند، یا نگرش خود را به گونه ای محدود می‌کنند که حل مشکل تقریبا” غیرممکن می شود. چنین محدودیتهایی ناشی از فرضیات پنهانی است که افراد درباره مشکلاتی که با آن روبرو هستند، دارند. افراد فرض می کنند که برخی از تعاریف و راه حلهای مشکل خارج از دسترس است و بنابراین، آنها را نادیده می‌گیرند.


حل مشکل به گونه خلاق مستلزم آن است که افراد در تشخیص فرضیه های پنهان و توسعه راه حلهایی که درنظر می گیرند ماهر شوند.


جداکردن جزء از کل: تجسم دیگر انسداد ناشی از تراکم وارونه محدودیتهای ساختگی است و آن عدم توانایی در محدودکردن مشکلات به طور مناسب به گونه ای که قابل حل شوند.


مشکلات تقریبا” هیچگاه به روشنی مشخص نمی شوند. بنابراین، مشکل گشایان باید تعیین کنند که مشکل واقعی چیست. آنها باید اطلاعات غیردقیق، گمراه کننده یا نامربوط را به منظور تعریف صحیح مشکل وایجاد راه حلهای مناسب تصفیه کنند.


عدم توانایی در تفکیک پدیده های مهم از غیرمهم درمتراکم کردن مشکلات به طور مناسب، به عنوان یک انسداد ادراکی عمل می کند زیرا پیچیدگی مشکل را بیش از حد جلوه می دهد و مانع از یک تعریف ساده می شود.


۴ – بی خیالی: بعضی از انسدادهای ادراکی نه به دلیل عادت به تفکر ضعیف یا به دلیل مفروضات نامناسب بلکه به دلیل ترس، نادانی، ناامنی یا فقط تنبلی ذهنی ساده رخ می دهد. دو نمونه مخصوصا” رایج انسداد ادراکی ناشی از بی خیالی از عدم کنجکاوی و جهت گیری در مقابل فکر کردن است.


! عدم کنجکاوی: عدم توانایی در حل مشکل در مواقعی به دلیل خودداری از پرسش به منظور کسب اطلاعات، یا جستجو برای داده‌هاست. افراد فکر می کنند که اگر آنها مطلبی را بپرسند یا سعی در بیان دوباره مشکلی کنند ساده اندیش یا نادان به نظر بیایند. همچنین ممکن است تهدیدی برای دیگران باشد زیرا حاکی از آن است که چیزی را که دیگران قبول کرده اند ممکن است صحیح نباشد.


این پدیده ممکن است مقاومت یا تعارض به وجود آورد، یا حتی برای بعضی مضحک به نظر آید.


بنابراین، حل مشکل به گونه خلاق ذاتا” مخاطره آمیز است، زیرا به طور بالقوه مستلزم تعارض میان فردی است. علاوه بر آن مخاطره آمیز است زیرا مملو از اشتباه است. همانگونه که «لینوس پاولینگ» (LINUS PAVLING) برنده جایزه نوبل گفت: «اگر شما می خواهید اندیشه خوبی داشته باشید، تعداد زیادی داشته باشید، زیرا اکثر آنها بد هستند».


! جهت گیری در مقابل فکر کردن: دومین جلوه انسداد ادراکی ناشی از بی خیالی گرایش به پرهیز از انجام کار ذهنی است. این انسداد، مانند اکثر انسدادهای دیگر، تا اندازه ای یک جهت گیری فرهنگی و همچنین یک جهت گیری شخصی است.


آخرین باری که فردی به شما گفت: «متاسفم نمی توانم همراه تو به میهمانی بیایم زیرا باید فکر کنم»، کی بوده است؟ یا «لازم نیست تو به خرید بروی، به فکر کردن در رابطه با فلان موضوع ادامه بده». این عبارات طعنه آمیز به نظر می آیند و نشان دهنده تعصبی است که مردم نسبت به عمل کردن، تا فکر کردن یا به فضا خیره شدن و تنها فعالیت ذهنی پرداختن دارند. این امر به معنای رویا دیدن یا خیال‌پردازی نیست، بلکه فکر کردن است.


 


رفع انسدادهای ادراکی:


 


تا به حال بحث کردیم که انسدادهای ادراکی خاصی، افراد را از حل مشکلات به گونه خلاق بازمی دارد. این انسدادها، دامنه تعریف مشکل را تنگ می کنند، توجه به راه حلهای جایگزین را محدود می کنند و انتخاب یک راه حل بهینه را مانع می شوند. بر انسدادهای ادراکی نمی توان فائق آمد، زیرا اکثر آنها ماحصل سالها فرایند ذهنی شکل گیری عادات هستند. چیره شدن بر آنها مستلزم تمرین در اندیشیدن به طرق مختلف طی دوره زمانی طولانی است. ازسوی دیگر، با آگاهی از انسدادهای ادراکی خود و اجرای روشهای مخصوص می توانیم مهارتهای حل مسئله را به گونه خلاق افزایش دهیم.


مراحل تفکر خلاق: اولین مرحله فائق آمدن بر انسدادهای ادراکی به طور ساده تشخیص این نکته است که حل خلاق مشکل مهارتی است که می تواند پرورش یابد. به کارگیری خلاقیت درحل مسئله کیفیتی نیست که گروهی دارای آن و گروهی فاقد آن باشند. همانگونه که «دائو» خاطرنشان کرده است که: «نتایج پژوهشها نشان می دهد که پرورش خلاقیت مسئله افزایش توانایی فرد درآوردن امتیاز بالا در آزمون ضریب هوشی (IQ) نیست،بلکه موضوع بهبود نگرشهای ذهنی فرد و عادات و پرورش مهارتهای خلاقی است که از زمان بچگی به صورت غیرفعال در گوشه ای پنهان شده است». (DAUW-۱۹۷۶)(۶)


 


پژوهشگران به طورکلی هم رأی هستند که حل خلاق مشکل چهار مرحله دارد:


۱ – آمادگی: این مرحله شامل جمع آوری اطلاعات، تعریف مشکل، ایجاد راه حلهای جایگزین و بررسی آگاهانه تمام اطلاعات دردسترس است. تفاوت اصلی میان حل خلاق مشکل به صورت ماهرانه و حل عقلایی مشکل این است که چگونه با اولین مرحله برخورد می شود. حل کنندگان مشکل به صورت خلاق انعطاف پذیرتر و روان تر در جمع آوری اطلاعات وتعریف مشکل، ایجاد جایگزین و بررسی گزینه ها هستند. درحقیقت در این مرحله است که آموزش درحل خلاق مسئله می تواند به طور قابل ملاحظه ای اثربخش باشد.


۲ – تکوین: که اکثرا” شامل فعالیت ذهنی ناآگاهانه ای است که در آن ذهن، افکار غیرمرتبط را به دنبال یک راه حل با هم ترکیب می کند و تلاش آگاهانه وجود ندارد.


۳ – روشنگری: زمانی رخ می دهد که بصیرتی موجود باشد و یک راه خلاق به طور رسا بیان شود.


۴ – تایید: مرحله آخر که شامل ارزیابی راه حل خلاق نسبت به برخی از ستانده های قابل قبول می شود.


در پایان این قسمت پس از توضیح مراحل تفکر خلاق به تشریح اجمالی «مراحل خلاقیت» که شامل شش مرحله است، می پردازیم:


۱ – کسب دیدگاه و نگرش موافق نسبت به فکرهای نوین (ترک ترس و وحشت از شکست و انتقاد)؛


۲ – داشتن حساسیت نسبت به موضوع، جمع آوری اطلاعات دررابطه با موضوع و کسب دانش؛


۳ – آمادگی برای خلاقیت ازطریق کسب موادخام؛


انتظام بخشیدن به کارها برای رسیدن به هدف؛


رفع انواع موانع خلاقیت در شناسایی و رسیدن به هدف؛


که در این راه باید از اطلاعات دیگران و پیش فرضها استفاده کرد.


۴ – سلامت فکر: جمع آوری ایده های مختلف و اطلاعات در یکجا – در این مرحله باید پس از اتمام تراوش افکار نوین به ارزیابی پرداخت.


اصل: در این راه باید ایده ها و فکرهای جدید را که به نظرمان می رسد درهمان لحظه ارزیابی نکنیم زیرا باعث قطع شدن تراوش فکرهای جدید می شویم. باید آن را ابتدا یادداشت کرد و سپس به ارزیابی تمام افکار تولیدشده نشست.


۵ – فعالیت ضمیر ناخودآگاه: این مرحله را مرحله «خواب یا تأمل بر روی مسئله» نیز گویند. یعنی در این مرحله چون ایده های جدید را جمع آوری کرده ایم می خواهیم از این ایده ها فکر جدید بسازیم نباید به ذهن فشار آوریم، بلکه باید بر روی موضوع تمرکز یابیم.


۶ – درخشش ناگهانی فکر جدید و جواب.


 


 


پرورش نوآوری:


 


آزادکردن خلاقیت بالقوه تان، البته برای ساختن یک مدیر موفق از شما کافی نیست که چالش عمده هم کمک به آزادکردن خلاقیت بالقوه در دیگران است. پرورش نوآوری و خلاقیت میان افرادی که با آنها کار می کنیم درهرحال مانند افزایش خلاقیت خودمان چالش بزرگی است.


به طورکلی و صرف نظر از تعاریف پراکنده پرورش نوآوری شامل سه اصل اساسی زیر است که این سه اصل به خودی خود از اصول مدیریتی اند:


۱ – افراد را از یکدیگر جدا و سپس آنها را با هم جور کنید.


مثال: اجازه دهید افراد به تنهایی و همین طور با گروهها و گروههای ضربت کار کنند.


گروهها یا گروههای فرعی رقیب را جدا کنید.


۲ – نظارت و گوشزد کنید.


مثال: با مشتریان صحبت کنید و عوامل برانگیزنده به کار ببرید.


۳ – نقشهای چندگانه را پاداش دهید.


الف – قهرمان فکر؛


ب – حامی و ناصح؛


ج – قانون شکن.


 


اصول مدیریت برای نوآوری:


 


اگر یک نظام حمایتی مدیریت وجود نمی داشت که حل خلاقانه مشکل را پرورش دهد و نوآوری را دنبال کند، هم «پرسی اسپنسر» و هم «اسپنس سیلور» در اندیشه های خلاق خود نمی توانستند موفق شوند.


درهر مورد ویژگیهای خاصی در سازمانهای آنها موجود بود که توسط مدیران اطراف آنها پرورش یافته بود و بدعت گذاری آنها را امکان پذیر ساخت.


همان طور که در مبحث قبلی آورده شد، اصول مدیریت برای نوآوری شامل ۳ اصل عمده است:


۱ – جداسازی افراد از یکدیگر، جورکردن افراد با هم؛


۲ – نظارت و گوشزدکردن؛


۳ – پاداش به افرادی که چندین نقش را ایفا می کنند.


 


 


 


 


نتیجه گیری:


 


همه سازمانها برای بقا نیازمند اندیشه های نو و نظرات بدیع و تازه اند. خلاقیت و نوآوری چنان به هم درآمیخته اند که ارائه تعریف مستقلی از هرکدام دشوار است. خلاقیت، پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است درحالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است.


برای آنکه ایده جدیدی خلق شده و توسعه یابد، باید نیروهای پیش برنده بر نیروهای بازدارنده غلبه کنند و شرایط به گونه ای باشد که نیروهای پیش برنده ما را به سوی نظر و شیوه جدید رهنمون گردد. در زمینه فنون و تکنیک های خلاقیت و نوآوری شیوه های متنوعی مانند تحرک مغزی، ارتباط اجباری، تجزیه و تحلیل مورفولوژیک (ریخت شناسانه)، گردش تخیلی، سوالات ایده برانگیز تفکر موازی مدنظر بوده که عمده این روشها در راستای رفع انسدادهای ادراکی و پرورش نوآوری نقش تسهیل کنندگی دارند.


شاید یکی از مهمترین عوامل تسهیل و تقویت توان خلاقیت و نوآوری در سازمان ساختار مناسب و تشکیلات متناسب با اهداف موردنظر است. طبق نظر «برنز» (BURNS) و «استالکر» (STALKER) ساختار زیستی یا ارگانیک ساختار مناسب خلاقیت و نوآوری در سازمان است.


طبق آخرین دستاوردهای علمی، عوامل موثر درخلاقیت و نوآوری به چهار دسته تقسیم شده، این عوامل عبارتند از: به کارگیری وجذب نیروهای خلاق و نوآور به سازمان، امکانات مناسب تحقیقاتی ومالی برای کوششهای نوآورانه، آزادی عمل کافی در انجام فعالیتها و تلاشهای خلاق همچنین به کارگیری نتایج حاصل ازفعالیتهای خلاق و دادن پاداش مناسب به افراد خلاق. درخاتمه ذکر این نکته ضروری است که تبادل فرهنگی میان سازمانها و در کنار هم قراردادن افراد محافظه کار و سنتی با افراد نوجو و ایجاد محیطی که در آن اطلاعات و نظرات به سهولت مبادله می گردند همه تسهیلاتی است که مجموعه سازمانی را به سوی نوآوری و خلاقیت سوق می دهد.


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


منابع:


 


v   مقاله "خلاقیت در مدیریت" برگرفته از سایت www.vafadar49.persion.ir


 


v   بر گرفته از سایت www.agriservices.ir


 


v   بر گرفته از سایت  www.tablighcity.com


 


v   بر گرفته از سایت  www.naomooz.blogfa.com


 


v   بر گرفته از سایت  wwwmagiran.com