11172
16 تیر, 1398
نهج البلاغه
امیر ظرافتی شجاع تصویر جدیدی به اشتراک گذاشته
خطبه ۱۱۴ نهج البلاغه؛ یک شاهکار ادبی از امام علی (علیه السلام) (+بهترین ترجمه نهج البلاغه)
چند وقتی هست که سحرها دو سه صفحه از نهج البلاغه را میخوانم. با اینکه فعلاً فقط یک چهارم آنرا خواندهام اما ا...خطبه ۱۱۴ نهج البلاغه؛ یک شاهکار ادبی از امام علی (علیه السلام) (+بهترین ترجمه نهج البلاغه)
چند وقتی هست که سحرها دو سه صفحه از نهج البلاغه را میخوانم. با اینکه فعلاً فقط یک چهارم آنرا خواندهام اما از عظمت بیان امام علی (علیه السلام) آنقدر متعجب شدهام که بارها خودم را لعنت کردهام که چرا من به خودم اجازه میدادم پیش از این، به جای این کتاب انسانساز (بعد از قرآن)، کتاب دیگری را حتی نگاه کنم!؟
من نمیفهمم چرا اینقدر نهج البلاغه غریب است و حتی در محافل مذهبی ما چندان به مطالعه آن تشویق نمیشود!؟
http://img.aftab.cc/news/95/nahj-al-balaghah.jpg
باور کنید آنقدر جملات زیبا و عجیب انتخاب شده که انگار یک شاعر (هزاران برابر قویتر از حافظ) ساعتها فکر کرده تا جملات را کنار هم چیده و فراموش نکنیم که اینها خطبه است و امام، فیالبداهه بیان میکرده.
یعنی آنقدر جملات زیباست که من چند وقت پیش وقتی ترجمه فارسی آنرا بلند میخواندم، یک نفر که نزدیک من بود گفت: کتاب شعر میخونی؟
به هر حال، میخواهم در ادامه آن مطلب «چند جملهای درباره «دنیا»» که ظاهراً مورد استقبال کاربران بود، خطبه ۱۱۴ امام که درباره دنیا است و فکر میکنم یک شاهکار ادبی باشد را اینجا به عنوان نمونه قرار دهم که ببینید چقدر بیان ایشان جذاب است. (حدس میزنم مخاطبان امام یک گروه از ادبا بوده باشند که اینطور امام اوج گرفته) خواهش میکنم تا آخر و با دقت بخوانید و دقت کنید که چقدر بیان ایشان در همه خطبهها و به ویژه در این خطبه زیباست:
ستایش خداوند و شهادت بر یگانگی او
سپاس و ستایش خدایی را که حمد را به نعمتها پیوست، و نعمتها را با شکر قرین ساخت. او را بر نعمتهایش همانند بلایش سپاس میگوییم و از او میخواهیم تا بر این نفسهایی که در انجام آنچه امر شده سستی میکنند، و به آنچه نهی شده میشتابند ما را یاری رساند. از گناهانی که علمِ او بر آنها محیط است، و کتابش آنها را برشمرده آمرزش میطلبیم. علمی کامل و کتابی که چیزی را فروگذار نکرده.
به او ایمان میآوریم ایمان کسی که غیبها را دیده، و به آنچه وعده داده شده واقف گشته، ایمانی که اخلاصش شرک را، و یقینش شک را از بین برده. و شهادت میدهیم که معبودی جز الله نیست. یگانه است و شریکی ندارد. و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بنده و فرستاده اوست. شهادتهایی که سخن را اوج میدهد و عمل را بالا میبرد. ترازویی که این دو شهادت را در آن مینهند سبک نگردد، و ترازویی که این دو را از آن برگیرند سنگین نشود.
سفارش به تقوا
بندگان خدا! شما را به تقوا و پروای از خدا سفارش میکنم، که توشهی سفر و پناهگاه است. توشهایست که به مقصد میرساند، و پناهگاهی است که از عذاب میرهاند، و شنوندهترین دعوتکنندگان به سوی آن فرا خواندهاند، و بهترین پذیرندگان، آن را پذیرفتهاند. پس دعوتکننده به تقوا آنرا به گوش مردمان رسانده و پذیرندهاش رستگار گشته.
بندگان خدا! تقوای الهی اولیای خدا را از ارتکاب محرمات بازداشت، و دلشان را با ترس از خدا همراه ساخت، به گونهای که شبها بیدارشان میدارد و در گرمای روز به روزه وامیدارد، پس آسایش فردا را با رنج امروز، و سیرابی فردا را با تشنگی امروز به دست آوردند. مرگ را نزدیک شمردند و به عمل نیکو مبادرت ورزیدند. آرزو را دروغ دانستند و مرگ را در نظر آوردند.
وصف دنیا
دنیا سرای فنا و رنج و دگرگونیها و عبرتهاست. سرای فناست زیرا کمانش را کشیده، نه تیرش به خطا میرود، و نه جراحتهایش مداوا میگردد. زنده را با تیر مرگ و تندرست را با تیر بیماری، و نجاتیافته از سختی را با تیر سختی و هلاکت نشانه رفته است. خورندهایست که سیر نمیگردد و نوشندهای است که سیراب نمیشود. دنیا سرای رنج است، چون، انسان چیزی را گرد میآورد که نمیخورد و خانهای میسازد که در آن نمینشیند، پس از مدتی به سوی خداوند میرود در حالی که نه مالی بر میدارد و نه ساختمانی را با خود میبرد. دنیا سرای دگرگونی است، زیرا تو میبینی کسی که روزی مردم بر وی ترحّم میکردند دیگر روز بر او غبطه میخورند، و آن که بر وی غبطه میخورند پس از مدتی بر او ترحم میکنند. و این نیست مگر به سبب نعمتی که از میان رفته و رنجی که فرود آمده. دنیا سرای عبرت است، چون تو میبینی که انسان همین که به آرزویش نزدیک میشود ناگهان مرگ درمیرسد و رشته امیدش را میبُرد. پس نه به آرزویش میرسد، و نه رها میشود [تا به زندگی ادامه دهد]. سبحان الله! چه فریبنده است سرور و شادمانیاش، و چه عطشآور است سیرابیاش، و چه گرمازاست سایهاش! نه آنچه میآید بازگرداندنی است، و نه آنچه گذشته بازگشتنی است. سبحان الله! چه نزدیک است زنده به مرده به خاطر ملحق شدنش به او، و چه دور است مرده از زنده به خاطر جداییاش از او!
ارزیابی دنیا و آخرت
چیزی بدتر از شرّ نیست مگر کیفر و عقوبت آن، و چیزی بهتر از خیر نیست مگر پاداش و ثواب آن. هر چیز دنیا شنیدنش از دیدنش بزرگتر است، و هر چیز آخرت دیدنش از شنیدنش باعظمتتر است. پس باید شنیدن آن [از زبان پیامبران] شما را از دیدنش و خبر دادنِ آن، شما را از غیب کفایت کند. بدانید آنچه از دنیا بکاهد و به آخرت بیفزاید بهتر است از چیزی که از آخرت بکاهد و بر دنیا بیفزاید. بسا کسی که از او کاسته شده و سود برده، و بسا کسی که بر او فزوده شده ولی زیان دیده! آنچه به آن مأمورید وسیعتر از چیزی است که از آن نهی شدهاید، و آنچه برایتان حلال شده فزونتر از چیزی است که بر شما حرام گشته. پس اندک را رها کنید و فراوان را دریابید، و تنگنا را فروگذارید و به وسیع بپردازید.
روزی شما را خداوند بر عهده گرفته، و شما را به عمل فرمان داده. پس مبادا تلاشتان برای طلبِ روزیِ تضمینشده بیشتر از کوشش در عملی باشد که بر شما واجب گشته. اما به خدا سوگند شک در شما رخنه کرده، و یقینتان مخدوش شده، تا آنجا که گویا آنچه برایتان ضمانت شده بر شما واجب گشته، و آنچه بر شما واجب شده از عهده شما خارج گشته! پس به سوی عمل بشتابید، و از مرگِ ناگهانی بترسید، زیرا آن امیدی که به بازگشتِ روزیِ ازدسترفته است به بازگشت عمرِ سپریشده نیست! روزیای که امروز از دست رفته امید است که فردا افزون گردد، ولی عمری که دیروز سپری شد دیگر امروز باز نخواهد گشت. امید به چیزی است که میآید، و یأس از چیزی است که گذشته، «پس از خدا پروا کنید آنسان که در خور او است، و جز بر دین اسلام نمیرید!» (آل عمران / ۱۰۲)
نمیدانم شما متنی شیرینتر از این متن تا به حال خوانده بودید؟ من که به جز در قرآن، نخوانده بودم! (حالا اگر کسی به زبان عربی به طور کامل مسلط باشد و متن عربی را بخواند فکر میکنم دهها برابر به خاطر انتخاب کلمات همقافیه و موزون و عجیب لذت ببرد! حقا که ایشان قرآن ناطق بودهاند)
بهترین ترجمه نهج البلاغه
من قبل از شروع مطالعه نهج البلاغه، ترجمههای مختلف آنرا مرور کردم که بهترین را دست بگیرم. بلاشک بهترین ترجمه تا این لحظه از دکتر علی شیروانی است. یعنی واقعاً حق مطلب را ادا کردهاند. معادل بسیار خوبی برای همان کلمات موزون و تأثیرگذار امام انتخاب کردهاند و با نثر جالبی نوشتهاند که انگار انسان دارد یک رمان زیبا را میخواند.
من نهج البلاغهای که در پکیج عجیب و بسیار ارزشمند «گنجینه» است را دست گرفتهام. نمیدانم این پکیج گنجینه توسط چه تیم قدرتمندی آماده شده! از هر لحاظ که نگاه میکنی میبینی ذرهای کم نگذاشتهاند. بهترین ترجمهها، بهترین فونت، بهترین تایپ با بهترین علامتگذاری، بهترین جنس کاغذ و جلد، بهترین ... یعنی واقعاً ارزش دارد که انسان چند نسخه از این پکیج بگیرد و به دوستان و آشنایان هدیه بدهد. (همانطور که من از یکی از دوستان در این سایت هدیه گرفتم و با توجه به قیمت منصفانهای که دارد سعی میکنم هر کجا لازم باشد از این پکیج هدیه بدهم)
باید نهج البلاغه را بیشتر انتشار داد
فکر میکنم به این کتاب عظیم جفا شده است! ما کلی دنبال کتاب اخلاقی و انسانساز میگردیم در حالی که این کتاب هر جملهاش Bold کردن دارد!
من در برنامهریزیهایم قرار دادم که اگر لیاقت بود، یک کار خوب در زمینه نهج البلاغه انجام دهم. (إن شاء الله) (مثلاً یکی از کارها که میشود انجام داد: ترجمه صوتی با لحن دکلمههای رادیو یا ساخت کلیپهای صوتی از خطبههای جذابتر)
11168
16 تیر, 1398
دانستنیهای کوتاه و جالب درباره مغز
در این مطلب حقایق جالبی درباره یکی ازشگفت انگیزترین بخش های بدن انسان ارائه می گردد.
√ مغز انسان مانند یک رایانه قدرتمند است که خاطراتمان را ذخیره می کند و این که ما...دانستنیهای کوتاه و جالب درباره مغز
در این مطلب حقایق جالبی درباره یکی ازشگفت انگیزترین بخش های بدن انسان ارائه می گردد.
√ مغز انسان مانند یک رایانه قدرتمند است که خاطراتمان را ذخیره می کند و این که ما در مقام یک انسان چگونه فکر می کنیم و واکنش نشان می دهیم را کنترل می کند. مغز انسان در طول زمان تکامل یافته و برخی از قسمت های پیچیده آن ویژگی های خارق العاده ای دارند که دانشمندان هنوز سعی در درک آنها دارند.
√ مغز مرکز سیستم عصبی انسان است که افکار، حرکات، خاطرات و تصمیم گیری های ما را کنترل می کند.
√ با تکامل، مغز انسان پیچیده و پیچیده تر شده، بسیاری از ویژگی های جالب آن را هنوز دانشمندان به خوبی درک نکرده اند.
√ مغز انسان حاوی میلیاردها سلول عصبی است که اطلاعات را به سراسر بدن ارسال می کنند و یا اطلاعات را از سراسر بدن دریافت می کنند.
√ مغز انسان بیش از سه برابر مغز پستانداران دیگری است که اندازه بدن مشابهی با انسان دارند.
√ هر طرف مغز تا حد زیادی با تنها نیمی از بدن تعامل دارد. به دلایلی که هنوز به طور کامل درک نشده، تعامل مغز با طرف های مخالف بدن انجام می گیرد. یعنی سمت راست مغز در تعامل با طرف چپ بدن است و سمت چپ مغز با طرف راست بدن تعامل دارد.
√ بزرگ ترین بخش مغز انسان مخ نامیده می شود. بخش های مهم دیگر، جسم پینه ای، قشر مغز، تالاموس، مخچه، هیپوتالاموس، هیپوکامپ و ساقه مغز هستند.
√ مغز انسان به وسیله جمجمه محافظت می شود. جمجمه پوشش محافظی است که از 22 استخوان متصل به هم تشکیل شده است.
√ وزن مغز یک انسان بالغ حدود 3 پوند (1.5کیلوگرم) است. اگر چه مغز انسان تنها 2 درصد از وزن بدن را تشکیل می دهد، اما در حدود 20 درصد از انرژی بدن را مورد استفاده قرار می دهد.
√ مغز در مایع مغزی نخاعی معلق و شناور است. این مایع هم به صورت یک لایه در مقابل ضربات فیزیکی و هم به عنوان یک مانع در مقابل عفونت به نحو مؤثری عمل می کند.
√ بیماری های مغز شامل بیماری آلزایمر، بیماری پارکینسون و اسکلروز چندگانه (ام اس) هستند. این قبیل بیماری ها می توانند در مقابل عملکرد طبیعی مغز انسان محدودیت ایجاد کنند.
√ بیشتر سکته های مغزی از وجود لخته خون در مغز ناشی می شوند. این لخته جلوی خونرسانی در محل را را می گیرد که این امر باعث رسیدن آسیب یا تخریب بافت مغز نزدیک محل لخته و بروز طیف گسترده ای از علائم سکته می شود.
11175
17 تیر, 1398
شیخ جعفر مجتهدی
امیر ظرافتی شجاع تصویر جدیدی به اشتراک گذاشته
ایشان در 27 جمادی الثانی سال 1343ه.ق مطابق با اول بهمن 1303ه.ش در خانواده ی بسیار متدین و مرفه در شهر تبریز دیده به جهان گشودند.
پدر ایشان جناب حاج میرزا یوسف از دلباختگان آستان ولایتمدار قبلة العشاق...ایشان در 27 جمادی الثانی سال 1343ه.ق مطابق با اول بهمن 1303ه.ش در خانواده ی بسیار متدین و مرفه در شهر تبریز دیده به جهان گشودند.
پدر ایشان جناب حاج میرزا یوسف از دلباختگان آستان ولایتمدار قبلة العشاق حضرت امام حسین(ع) بودند تا جایی که مکرر قافله سالاری زائرین کربلای معلی را بر عهده گرفته بود.
و بعد از فقدان پدرشان جناب حاج میرزا یوسف تحت کفالت و سرپرستی مادر بزرگوارشان آن بانوی علویه قرار گرفتنند.
ایشان در اوائل سن 5 سالگی در عالم رویا مشاهده می کند از جانب آسمان منبری از نورتا کنارش بر پا شده و وجود مقدس بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) تشریف می آورند و او را مورد نوازش و تفقد و مهربانی قرار داده وبا دست مبارکشان به سر و صورت او می کشند.
از همان دوران نوجوانی روح بلند و نا آرام ین مرد الهی به دنبال کشف حقیق و اسرار بر می خیزد. ایشان نقل می فرمودند:
من در همان آغاز نوجوانی شروع به تهذیب نفس و خود سازی و تقویت اراده نمودم و در قبرستان متروکه تبریز که یکی از قبرستانهی بسیار ترسناک یرن به شمار می رود و رعب و وحشتی عجیبی بعد از استیلی شب به خود می گیرد قبری حفر نموده و در آن شب،شب را تا به صبحبه اعمالی که در فکر و ذکر خلاصه می شد سپری نمودم و چون بسیار دوست می داشتم به بینویان و مستمندان کمک کرده و زندگی آنان را از فقرو تنگدستی نجات بخشم سعی و تلاش بسیاری می نمودم تا معمی لینحل کیمیا به دست من حل شود لذا قسمتی از سرمیه پدری را در ین راه صرف نمودم ولی به نتیجه ی نرسیدم.
اما چون ین کوشش من با توسلات شدیدی همراه بود یکی از روزها که مشغول انجام ترکیبات شیمییی بودم ناگهان سروشی آسمانی به من ندا در داد.
جعفر، کیمیا، محبت ما اهل بیت است، اگر به دنبال آن هستی قدم بگذار و ثابت قدم باش rima_itafarez شنیدن آن ندی غیبی زندگی و مسیر زندگی ام را دگرگون کرد.تا آن روز و قبل از شنیدن آن ندا، موفق شده بودم بسیاری از نیروهی نامرئی طبیعت را تحت فرمان درآورم، به طوری که در هر محفلی که می نشستم عده ی از ارواح و جنها حاضر بودند و دستوراتی که به آنها می دادم اطاعت می کردند.
ایشان فرمودند: از آن روز به بعد بی قراری عجیبی سر تا پی وجودم را فرا گرفت و به همین دلیل صبح روز بعد پشت پا به همه چیز زده و بعد از خدا حافظی با حالتی آشفته و پای برهنه و پیاده از تبریز به قصد کربلا معلی حرکت کرده از مرز خسروی وارد خاک عراق شدم.
طی خوابی که دیدم به فرمایش خود امیر مومنان(ع) راهی نجف شدم و در نجف به دستور امیر مومنان(ع) راهی مسجد سهله شده ومدت 8 سال به طور مداوم در آنجا معتکف گردیدم و به جز تجدید وضو و تطهیر از مسجد خارج نمی شدم.
در این مدت از طرف حضرت امیر(ع) و امام زمان(عج) عنیات زیادی به من شد.
چنانچه آقای حاج کاظم سهلاوی که یکی از خدام مسجد سهله می باشند تعریف کردند: در مدتی که آقای مجتهدی در مسجد سهله بودند با هیچ کس صحبت نمی کردند و دائم مشغول فکر و ذکر و توسل و گریه بودند هیچ وقت تسبیح از دستشان جدا نمی شد و حالشان مثل حال شخص محتضر و کسی که هر لحظه در حال جان دادن است بود.
rima_itafarez شبها را نمی خوابیدند واگر کسی هم وارد حجره یشان می شد بیش از 5 دقیقه با او نمی نشست و از حجره بیرون می آمدند.
در همین ایام اعتکاف ملاقات آقای مجتهدی با مرحوم حاج ملا آقا جان زنجانی در مسجد سهله رخ می دهد و ملا آقا جان زنجانی در مورد آقای مجتهدی فرمودند: او شخصی است که در این جوانی هم گوش باطنش می شنود و هم چشم باطنش می بیند.
آقای مجتهدی علاوه بر چندین سال اقامت در نجف 7 سال در کربلا نیز اقامت داشته و در بازار بین الحرمین در قیصریه اخباریها به شغل کفاشی مشغول بوده اند و در ین مدت در حجره ی در صحن مطهر حضرت سید الشهداء مقابل ایوان طلا سکونت داشته و سراسر شب را در آنجا به عبادت و توسل مشغول بوده اند و در مدتی که در کربلا اقامت داشت هر روز به زیارت طفلان حضرت مسلم مشرف می شدند.
آقای مجتهدی سرانجام پس از 20 سال خانه به دوشی به امرحضرت مهدی(عج) به قم مشرف می شوند و در منزل وقفی بسیار محقر و ساده ی ساکن می شوند.
ایشان حتی در قم هم که مامور به اقامت می شوند از خود خانه ی نداشتند و عمری را خانه به دوش و آواره سپری نموده و در ین رابطه می فرمایند: سالها گریه کردیم تا خودمان را از ما گرفتند.rima_itafarez آقای مجتهدی می گفتنند: حضرت فرموده اند که دیگر شما را از سفر معاف کرده ایم و باید 18 سال روی تخت بنشینید.
ایشان هم طبق دستور حضرت در این مدت در لباس بیماری به سر می بردند ولی همچون قبل به انجام دستورات و فرمایشات حضرات معصومین(ع) مشغول بوده و انجام امور را به افراد خاصی که توفیق همنشینی با ایشان نصیبشان شده واگذاز می کردند. اگر جه در بعضی مواقع، ایشان با نیروی معنوی از لباس بیماری خارج شده و دستورات حضرت را شخصا اجراء می نمودند.
ایشان در طول حیات طیبه خویش بیش از 53 مرتبه به اتاق عمل رفتند و هر بار بدون اینکه ایشان را بیهوش کنند تحت عمل جراحی قرار می گرفتند.
آقی مجتهدی می فرمودند: هر گاه مرا به اتاق عمل می برند و پزشکان بیهوشی می خواستند مرا بیهوش کنند اجازه نمی دادم و 3 مرتبه ذکر شریف نادعلی را می خواندم و خود بیهوش می کردم.
آقای مجتهدی در سالهی آخر عمر شریف و پر برکتشان از قم به مشهد مقدس عزیمت کرده و در جوار ملکوتی حضرت رضا (ع) ساکن می گردند.
ایشان هنگام عزیمت به شخصی از دوستان می فرماید:
آقای حسنی شاهد باشد من هیچ چیز از خود ندارم و خدا می داند من این پیراهن تنم هم عاریه است و همه چیزم را بخشیده ام.rima_itafarez بارها دیده می شد که آقای مجتهدی تمام زندگیشان را یک مرتبه می بخشیدند و با فقرا تقسیم می نمودند به حدی که کف خانه را هم جارو می کردند و خود مدتها بر روی یک تکه گونی زندگی می کرد، و این امر به دفعات در زندگی این مرد الهی اتفاق افتاد و این نبود مگر سخاوت و ابیت طبع و قطع وابستگی هی مادّی.
آقای مجتهدی پس از حدود 4 سال اقامت در جوار حضرت امام رضا(ع) در تاریخ 6 ماه مبارک رمضان 1416 ه.ق مطابق با 6/11/1374 هنگام ظهر روز جمعه دار فانی را وداع و روح ملکوتیشان عروج می نمید.
ایشان 3 ماه قبل از فوت به چند نفر از دوستانشان که با ایشان حشر و نشر داشتند می فرمایند: خدا برای آخرین سلاله آل محمد(ص) حضرت مهدی(عج) یک قربانی خواسته و از ما قبول نموده که قربانی ایشان شویم و گلوی ما در ین راه پاره شود.
آقای حاج علی حاج فتحعلی می گفتند: هنگامی که آقا ین مطلب را فرمودند، بی اختیار این مطلب در ذهنم خطور کرد که آقا وصیتی نکرده اند. به مجردی که ین فکر از خاطرم گذشت آقا فرمودند: آقا جان! غلام وصیتی ندارد و همچون دفعات قبل اشاره می فرمودند که ما غلام سید الشهدا هستیم.rima_itafarez باز بی اختیار این مطلب به ذهنم رسید: پس آقا را در کجا دفن کنیم؟ که مجدداً آقا رو به من کرده گفتند:
حضرت رضا(ع) فرموده اند: الحمد الله تو فقیر خودمان هستی و ما خود، تو را کفیت می کنیم پایین پای ما منزل توست.
و مرا در گوشه صحن مطهر پیاین پای مبارک امام دفن می نمایند.
ایشان به مدت 40 روز در حالت کما به سر می برند اما در خلال این مدت به صورت عجیبی حالات ظاهریشان تغییر کرده بود و با بسیاری از اعضای اصلی یشان از کار افتاده بود یک مرتبه با یک حرکت به حالت عادی بر می گشته و مطلبی می فرموده اند و مجددا اعضا از کار می افتاده است.
آقی دکتر سید حسن هاشمیان رئیس بیمارستان امام رضا(ع) و مسئول بهداشت و درمان استان خراسان و خادم کشیک هشتم امام رضا(ع) و آقی دکتر لطیفی نقل می کردند:
به قدری آقای مجتهدی در اثر تزکیه روح قوی بودند که بخش روحی یشان بر بخش جسمشان اشراف کامل داشت؛ به طوری که بارها مشاهده می کردیم ایشان به صورت اختیاری بیمار شده و باز به اراده خویش بهبود میافتند.
هنگامیکه یشان در کما به سر می بردند 4 علائم حتمی و حیاتی مغز، قلب، کلیه و ریه ها یکی پس از دیگری از کار می افتاد اما لحظه ی یک مرتبه تمام اعضا شروع به کارمی کرد و یشان مطلبی می فرمودند و مجددا حالشان وخیم می گشت.rima_itafarez طبق گفته همراهان یشان یکی از مطالبی که در حین کما می فرمودند ین بود که:
عاشق اگر رنگی از معشوق نگیرد در عشق خودش صادق نیست.
و پس از آن مجددا در حالت کما فرو رفته و حالشان بسیار وخیم می گردد به قدری که دیگر قادر به تنفس نبودند.
هیأت پزشکی معالج یشان می گویند: آقا در شریطی به سر می بردند که ریه از کار افتاده است و به جهت تنفس دادن ایشان راهی جز اینکه گلویشان را بریده و از انجا دستگاه مخصوص تنفس را وارد ریه کنیم نیست.
آقای قرآن نویس که همراه آقا بودند نقل می کردند: وقتی این پیشنهاد از طرف پزشکان داده شد می خواستم بگویم خیر، اما یک مرتبه و بی اختیار گفتم: بله و اجازه دادم.
به محض ینکه رضیت به این کار بر زبانم جاری شد هر چه خواستم ممانعت کنم اختیار از من سلب شده بود و نمی توانستم حرفی بزنم.
بعد از آن به مجردی که هیات پزشکی به تیغ، گلوی مبارک آقا را بریدند، پس از چندی نور عجیب سبز رنگی به اتاق وارد شد و همزمان با آن دستگاه مونیتور صوت ممتدی کشیده و سرانجام روح ملکوتی یشان عروج نمود. و ین در حالی بود که تمام محاسن آقا به خون گلویشان آغشته شده بود و در اینجا معنی کلام یشان که فرموده بودند: « عاشق اگر رنگی از معشوق نگیرد در عشق خودش صادق نیست»، واضح گشته و تحقق یافت و محاسن یشان مانند ارباب و مولایشان حضرت ابا عبد الله حسین(ع) به خون گلویشان خضاب گشت.